دعوا بر سر ناتو است!
ایالاتمتحده امریکا چون بر ناتو مسلط است از آن بهعنوان ابزاری برای گسترش قدرت خود و نظم موردنظرش در نظام بینالملل استفاده میکند و تمایل به گسترش به مرزهای روسیه دارد. حالآنکه روسیه مخالف تمایلات ناتو به سمت شرق است و آن را در تضاد بانظم چندقطبی خود میداند. چون نفوذ آن کشور را در کشورهای مشترکالمنافع کاهش میدهد. بهعلاوه اینکه در چارچوب رقابتهای ژئوپلیتیک روسیه مناطق نزدیک را در حوزه منافع استراتژیک و حیاتی خود تعریف کرده و امنیت آن را بهمثابه امنیت خود و ناامنی آن را ناامنی خود قلمداد میکند؛ که این نگاه امنیتی روسیه به حوزه پیرامونی بخصوص «خارج نزدیک» بیشتر به خاطر کاهش نفوذ ناتو در ساختارهای امنیتی یاد میشود. روسها بر اساس توافقی که با بوش پدر، رئیسجمهوری وقت ایالاتمتحده امریکا داشتند این بود که ناتو به سمت شرق حرکت نخواهد کرد درحالیکه در سالهای 1998، 2004 و 2007 عمدتاً شرقی و همسایههای روسیه به ناتو پیوستند. لذا روسها فکر کردند تا اقدامی نکنند، ناتو قصد ندارد این گسترش را متوقف کند.
اوکراین و روسیه، پرتکرارترین عناوین رسانهها
در خصوص تنشهای سیاسی اخیر روسیه با غرب هم روسیه معتقد است که مناطق شرقی اوکراین بهنوعی یک دیوار حائل برای جلوگیری از نفوذ ناتو در قلمرو روسیه است؛ اما کی یف اولین مرکز تشکیل دولت روسیه بود و اینک پایتخت اوکراین قلمداد میشود. اوکراین دومین جمهوری بزرگ در میان کشورهای مشترکالمنافع پس از روسیه است که نزدیک به 25 درصد جمعیت 52 میلیونی آن را روسها تشکیل میدهد. این کشور در سال 1991 پس از روسیه اعلام استقلال کرد. اصلاحطلبان روسی جدایی اوکراین را واقعه دردناک و غیرقابلپذیرش میدانند. روابط دو کشور روسیه و اوکراین همواره تحت تأثیر تحولات داخلی یکدیگر قرار داشته است. انقلاب نارنجی در سال 2004 باعث تخریب روابط دو کشور شد و الحاق کریمه به روسیه بهشدت این روابط را متأثر ساخت. البته بحران داخلی اوکراین بهعلاوه تنشهای تاریخی بین دو کشور اوکراین و روسیه، حاصل رقابت و مبارزه احزاب و جناحهای طرفدار روسیه و غرب برای قبضه کامل قدرت و بیرون راندن رقیب از صحنه است که این امر روابط مسکو - واشنگتن را نیز متشنج کرده است.
تخاصم روسیه با غرب بر سر اوکراین
تشدید تنشهای سیاسی میان امریکا و روسیه بر سر اوکراین موجب افزایش تورم، افزایش قیمت جهانی نفت و کمبود جدی گاز شده و نیز موجبات نگرانی کشورهای اروپایی را فراهم کرده است. استقرار بیش از 100 هزار سرباز روسی و تجهیزات نظامی در مرز اوکراین همهچیز را عملاً به سمت یک درگیری مسلحانه پیش برده است. کشورهای غربی برای بدترین شرایط چون سیل بیش از 5 میلیون مهاجر آماده میشوند و ارسال هزاران موشک و ضدتانک در قالب پیمان ناتو به اوکراین را آغاز کردهاند. بااینحال شواهد و قراین حاکی از این است که هر کشوری دغدغهای در خصوص این بحران دارد و بالطبع موضعگیریها متفاوت بوده است.
استدلالهای امریکا در خصوص اوکراین اگرچه جنبه حقوقی دارد یعنی اینکه هر کشوری حق دارد و آزاد است تا به اتحادها و ائتلافهایی که میخواهد وارد شود را انتخاب کند اما در واقعیت امر صرفاً به دنبال منزوی کردن، تحریم و مخدوش ساختن تصویر روسیه است و ازاینجهت درصدد بحرانی جلوه دادن قضیه اوکراین و کشاندن روسیه به میدان جنگ است؛ یعنی عمده مباحثی که امروز در خصوص اوکراین شکل میگیرد دیدگاههای امریکاست؛ اما برای روسها این قضیه جنبه ژئوپلیتیکی دارد و تابع مسائل حقوق بینالملل نیست.
روسها باوجود استقرار نیروهایش در مرز با اوکراین و چنگ و دندان نشان دادن نظامی دنبال جنگ نیست و صرفاً حفظ پرستیژ و جایگاه آن کشور در نظام بینالملل را مدنظر دارد. روسها بهخوبی واقف بر این امرند که زیانهای حمله به اوکراین از سودش بیشتر خواهد بود؛ تحریم و منزوی شدن، مخدوش شدن تصویر جهانی روسیه، فراهم شدن زمینه برای پیوستن اوکراین به ناتو اینها اموری نیستند که روسها به دنبال آن باشند مگر اینکه اوکراین بخواهد منطقه دونباس که منطقه استراتژیک برای روسهاست و هزاران شهروند روسی آنجا زندگی دارند را تصرف کند. آنوقت احتمال درگیری قوت میگیرد. کشورهای اروپایی هم از حیث همسویی آنها با امریکا مواضع مختلف دارند. بهطور مثال فرانسه تمایل به ناتو گریزی را از زمان مارشال دوگل پیگیری میکند و خواهان استقلال اروپا و ناتو در تصمیمگیریهاست در موردحمله به افغانستان هم اختلافات زیادی با امریکا و ناتو داشت.
بریتانیا و تنش در شرق اروپا
بریتانیا اما اگرچه با خروج از اتحادیه اروپا سیاست ممیزی را انتخاب کرد اما به دلیل اشتراکات تاریخی و فرهنگی در کنار امریکا ایستاده است کما اینکه در حمله به عراق هم بهرغم مخالفتها در داخل همسو با ایالاتمتحده بود.
آلمان و تنش در شرق اروپا
آلمان اما به رهبری اولاف شولتز سیاست جدیدی را پیگیری میکند. دولت ائتلافی داخلی از یک طرف و وجود مناسبات اقتصادی و تجاری بالا با روسیه از سوی دیگر موجب شده این کشور نتواند کاملاً عریان و علنی علیه روسیه بایستد. ثبات اقتصادی برای آلمان بیش از هر امری اهمیت دارد و حجم سرمایه گزاری روسها در آلمان بالغ بر 300 میلیارد دلار است. بهعلاوه اینکه تشدید بحران اوکراین و جنگ موجب کند یا متوقف شدن عملیات زیرساختی خط لوله نورداستریم 2 خواهد شد که گاز را مستقیم از روسیه به آلمان از طریق اوکراین انتقال میدهد و این امری است که آلمانیها به هیچ وجه خواهان آن نیستند.
چین در آسیا و تنش در اروپا
چین هم به لحاظ ژئوپلیتیکی از تشدید بحران اوکراین سود میبرد. در صورت حمله روسیه به اوکراین و درگیری با امریکا و متحدانش، امریکا مجبور است منابع استراتژیک خود را برای مقابله با روسیه منحرف کند و ازاینجهت متحدان غربی آن برای پیوستن در به ائتلاف ضد چینی بی میل خواهند شد. بهعلاوه که تحریمهای احتمالی روسیه وابستگی تجاری و اقتصادی این کشور به چین را مضاعف میکند؛ بنابراین چین بهعنوان یک ابرقدرت اما در خصوص بحران اوکراین به یک ناظر تبدیل شده و با امیدواری و نگرانی به حاشیه ایستاده و قضیه را دنبال میکند. چین ممکن است در عرصه دیپلماتیک از روسیه دفاع بکند اما هیچ وقت نمیخواهد مناسبات با مجموعه غرب بخصوص امریکا که سالانه بیش از 600 میلیارد دلار مراوده اقتصادی دارند را قربانی حمایت روسیه بکند و نیز حمایت چین از روسیه در صورت حل شدن این بحران از طریق مذاکره لطمه جدی بر پرستیژ چین وارد خواهد کرد؛ بنابراین سکوت پکن در مورد بحران جاری اوکراین نشان میدهد کهشی جی پینگ به دقت منافع کشورش را دنبال میکند.
ایران و جنگ اوکراین
ایران هم بهطور بالقوه میتواند برنده ناخواسته تشدید بحران اوکراین باشد. این اتفاق در صورتی رخ خواهد داد که روسیه از مرزهای اوکراین عبور کند و مذاکرات هستهای با شکست مواجه شود. آنوقت دو کشور روسیه و ایران تمایل بیشتری به نقض تحریمهای امریکا و متحدانش در معاملات اقتصادی و تجاری خواهند داشت. توافق نامه 20 ساله بین دو کشور تسهیل شده و تجارت آزاد را راحت خواهد کرد.
مواضع اسرائیل در ارتباط با جنگ روسیه
اسرائیل در این خصوص به دنبال حفظ تعادل در روابطش با مسکو و کی یف است و تمایلی به جانبداری از هیچ یک را ندارد. چون نزدیک شش سال است این رژیم فعالیتهای هوایی خود در سوریه را با هماهنگی روسیه انجام میدهد و این یک دارایی استراتژیک و مهم برای آن است؛ و اما اوکراین از مشتریان سامانههای دفاعی و تجهیزات نظامی آن رژیم یاد میشود. بهعلاوه اینکه اسرائیل از عوارض داخلی ناشی از جانبداری بیم دارد چون بیش از 500 هزار اوکراینی و 400 هزار روسی در اسرائیل زندگی میکنند.
رابطه جنگ و اقتصاد
اما در نهایت همانطور که سیاست اراده کننده جنگ است، یعنی اگر سربازهای یک کشور به جایی منتقل میشوند و آرایش نظامی اتخاد میشود نتیجه تصمیم سیاسی در جهت منافع ملی است به همان ترتیب سیاستمدارانند که با استفاده از ابزارهای مختلف میخواهند حرف خود را به کرسی بنشانند و غائله را ختم کنند. با توجه به هزینهها و پیامدهای سنگین جنگ برای تمام طرفها احتمال دارد دو طرف یعنی روسیه و امریکا همانند پرونده خلیج خوکها و جنگ سرد تن به مصالحه دهند. روسیه با بحران اقتصادی روبه رو است و این خود اهرم بازدارنده برای تقابل سخت به حساب میآید؛ و امریکای بایدن هم با توجه به مشکلات داخلی چون موج کرونا و شکست سیاست خروج آن از افغانستان هم اینک به دنبال برخورد سخت با روسها نیست صرفاً خواهان تحریم این روسیه در حد گستردهتر است. پیوستگی و وابستگی اروپا و امریکا با روسیه زیادتر از آن است که قربانی این تنشها شود. نظم سازی قدرتهای بزرگ به نفع خودشان کماکان ادامه دارد. نگرانی از شرایطی است که نظم سازی قدرتهای بزرگ با شکست مواجه شود.