ضربه فیلترینگ بر معیشت، فروریختن زیرساختهای کسبوکارهای کوچک و متوسط است. بسیاری از مشاغل خانگی، فروشندگان خرد، تولیدکنندگان محتوا، مربیها، هنرمندان، طراحان، مترجمان و فعالیتهای دیگر از طریق شبکههای اجتماعی و پلتفرمهای آنلاین درآمد به دست میآوردند. فیلتر شدن به معنای بستن پنجره معیشت بوده و هست. کاهش فروش، از دست دادن مشتریها، افت اعتماد کاربران و هزینههای اضافی برای دور زدن محدودیتها، همه سفره مردم را کوچک کرده است.
هزینههای پنهان
از سوی دیگر، فیلترینگ هزینههای پنهان اما سنگین دارد؛ هزینههایی که در محاسبات رسمی دیده نمیشوند اما فشار به خانوادهها وارد میکنند. یکی از این هزینهها، وابستگی مردم به ابزارهای دور زدن محدودیتهاست. وقتی مردم با تورم و گرانی دستوپنجه نرم میکند، پرداخت هزینههای ماهانه برای ابزارهای غیررسمی یک اجبار تلخ است. به عبارت دیگر، سیاستی که قرار بود «مسئلهای را حل کند»، امروز خود به یک عامل تشدید مشکلات اقتصادی تبدیل شده است.
عقب ماندگی اقتصاد دیجیتال
اثرات محدودیت اینترنت فقط مالی نیست؛ اقتصاد دیجیتال کشور را نیز از مسیر توسعه عقب نگه داشته است. در جهانی که رشد اقتصادی به شدت وابسته به سرعت گردش اطلاعات، نوآوری و دسترسی آزاد به بازارهای جهانی است، فیلترینگ نوعی خودتحریمی محسوب میشود. شرکتهای نوپا و استارتاپها، که مهمترین موتور محرک اقتصاد آیندهاند، از نبود فضای رقابتی، کاهش دسترسی به بازار خارجی و اختلال در ارتباطات بینالمللی آسیب میبینند. هیچ کشوری، بدون دسترسی آزاد مردم به ابزارهای جهانی، نمیتواند مدعی توسعه پایدار باشد.
بیاعتمادی یکی دیگر از پیامدهای فیلترینگ است. مردم زمانی با حاکمیت همراه میشوند که احساس کنند تصمیمها عقلانی، ضروری و زندگی آنهاست. اما زمانی که سیاستها هم بدون اقناع افکار عمومی اعمال شوند و هزینه تحمیل کند، نتیجهاش فاصله مردم با حاکمیت است. حکمرانی مبتنی بر عقلانیت، زمانی معنا پیدا میکند که تصمیمها از دل واقعیتها بیرون بیاید، نه صرفاً از نگاه دیگر.
عدالت اجتماعی هم قربانی فیلترینگ شده است. این محدودیتها بیشتر از همه بر طبقات متوسط و ضعیف اثر میگذارند؛ کسانی که توانایی مهاجرت دیجیتال ندارند، دسترسی به ابزارهای گران قیمت دور زدن محدودیت را ندارند، یا فعالیت اقتصادیشان تماماً بر بستر داخلی بنا شده است. جوانی که برای کسب درآمد به اینستاگرام یا یوتیوب نیاز داشت، مادری که با فروش اینترنتی خرج خانواده را میداد، یا کارآفرینی که برای رشد کسبوکارش نیازمند تبلیغ در شبکههای اجتماعی بود، بیش از همه تحت فشار قرار گرفتهاند. وقتی تصمیمی باعث رشد شکاف اجتماعی میشود، نمیتوان آن را در چارچوب عقلانیت توجیه کرد.
کشور با چالش اقتصادی، تورم و کاهش قدرت خرید مواجه است که چرخه طبیعی کسبوکار را مختل کند، اقتصاد را در بنبست قرار میدهد. فیلترینگ، به جای اینکه امنیت را تقویت کند، ناخواسته زمینه نارضایتی عمومی، فرار سرمایه، کاهش نوآوری و وابستگی به اقتصاد غیررسمی را فراهم کرده است.
رفع فیلترینگ و باز کردن مسیر ارتباط آزاد مردم با جهان، نه تنها یک مطالبه بلکه ضرورت است. جامعه اگر از دسترسی آزاد اطلاعات دور باشد، از چرخه پیشرفت جهان کنار گذاشته میشود.
باید هزینههای پنهان و آشکار فیلترینگ را دید، صدای مردم را شنید و تصمیمهایی گرفت که به رشد اقتصادی کمک کند. اقتصاد زمانی نفس میکشد که پنجرهها باز باشند، نه وقتی که دیوار دور آن کشیده شده باشد. ظرفیت جامعه جوان و دیجیتال، اگر در مسیر درست قرار بگیرد، میتواند موتور نیرومند رشد باشد.