ایران خشک که آسمان و زمین و رود و تالاب و آبخوانش خشک شده، اگر این لکههای سبز را از دست بدهد، چه از آن میماند؟ حاکمیت خودش را غرق مشکلاتی کرده که آتش، زباله، موتورسیکلت، حوادث رانندگی و آلودگی هوا و ... در اولویتهایش نیست. حتی اگر بخواهد کاری کند نه متخصص دلسوزی در بدنه دارد و نه نهاد قانونگذاری و یا قضائی و پلیس قادر به پیشگیری و ارائه راهحلاند.
مسائل پیچیده و راه علمی
نیمه اول امسال تعداد کشتههای حوادث رانندگی در تهران ۴۰ درصد افزایش داشته است؛ این یک فاجعه انسانی است. شهرهای بزرگ در قرق موتورسیکلت و اطراف و داخل بقیه شهرها در قرق سگ است و کسی نیست به داد مردم برسد.
مسائل پیچیده راه علمی و چندوجهی میخواهد. باید بین دولت و مردم رابطه سالمی باشد که بتوان مسائل پیچیده را حل کرد.
بیاعتمادی در جامعه
سالها تقابل و بیاعتمادی بین حاکمیت و مردم و چندقطبی باعث شکلگیری بیاعتمادی در جامعه شده است. مجلس و دولت یا با هم در تقابل بودهاند یا اگر همراستا بودهاند فقط منافع اقلیتی را رهبری و تأمین میکردند. اقتدار حاکمیت حتی در مرکز از بین رفته است. میلیونها موتور و خودرو خلاف میکنند و پلیس عملاً از کنترل این بینظمی دست کشیده است. خودشان هم میدانند مردم از سیاستهای اقتصادی و تورم عصبانیاند.
هر که زورش و پولش بیش، راهش بازتر
مدیرانی سر کارند که اغلب یا از متوسط هوش جامعه پایینترند و یا به دلیل آنکه پیگیر منافع اقتصادی و جناحی هستند، نیازهای بقیه مردم را کتمان میکنند و همه را رها گذاشتهاند. هر که زورش و پولش بیش، راهش بازتر. گزینشها و دخالت نهادهای امنیتی به حدی بدنه دستگاههای اجرایی و قانونگذاری و نظارتی را ضعیف و نفوذپذیر کرده که نمونه آن را در جنگ ۱۲ روزه دیدیم.
اقدامات قانونی
جنس مسائل ایجاد آتش در طبیعت و جنگل از مسائل پیچیده است که حل آن هم اراده جدی میخواهد، هم دانش و هم همراهی مردم.
آیا مجلس حاضر است که برای آتشسوزی در جنگل جریمههای ۱۰ هزار دلاری مانند کالیفرنیا وضع کند؟ آیا مجلس حاضر است ایجاد آتش در طبیعت را ممنوع کند؟
آیا دستگاه قضائی حاضر است دنبال آتشافروزان برود و آنها را مجازات کند؟
آیا سازمان منابع طبیعی که بودجه آبخیزداریاش را ۱۹ برابر کرده است حاضر است از فساد آبخیزداری دست بکشد و ناوگان مجهز اطفای حریق درست کند؟
آیا رئیس سازمان حفاظت محیطزیست حاضر است برای حفاظت از مناطق حفاظتشده از محل خارج از شمول درخواست پول بکند؟
آیا کسی هست جلوی آفرودبازان را بگیرد که تا نوک کوه و وسط لوت را خلوتگاه خود کردهاند؟
آیا کسی هست قانون منع زبالهریزی را تصویب و اجرا کند؟
آیا کسی هست جلوی کسانی را بگیرد که گونههای مهاجم را وارد کرده و یا به اسم حمایت از حیوان و یا کاشت درخت به جان ایران انداختهاند؟
اغلب دوستان محیطزیستی فریادشان هلیکوپتر است. اگرچه وجود امکانات میتواند در مواردی به کنترل آتش کمک کند ولی آتشسوزی در جنگل شبیه هاری است. یا باید در همان چند ساعت اول عمل کرد و یا اگر آتش از کنترل خارج شد، باید نظارهگر بود تا موانع طبیعی و یا بارشها کاری کنند.
بایدها
بارها نوشتهام که ما باید قوانین محکمی در ممنوعیت آتشافروزی داشته باشیم، باید آموزش را جدی بگیریم، باید منابع طبیعی بهجای ساختوساز در طبیعت با آموزش و استفاده از نیروهای اجتماعی سطح آگاهی مردم را بالا ببرد. باید دارای یک سیستم نظارتی قوی و اطلاعاتی باشد که افرادی که عمدی و یا سهوی آتش میکنند به مجازاتهای سنگین شامل جریمه و حبس محکوم شوند. از همه مهمتر حاکمیت باید به داخل مرزها برگردد و برای درمان دردهای کهنه اقتصاد، اعتماد و اقتدار ملی تلاش کند. همه ایران را از آن خود بدانند و خود حافظ سرزمینشان باشند، نه آنکه حتی افراد خانواده بالاترین مقامات هم در صدد رفتن و فرار از کشور باشند. آتش وطنگریزی را باید درمان کرد.