ستاره صبح آنلاین: کشورهای ایران، عربستان و چین در بیانیهای مشترک اعلام کردند گفتگوهای انجام شده، جمهوری اسلامی ایران و پادشاهی عربستان سعودی توافق کردند ظرف حداکثر دو ماه، روابط دیپلماتیک خود را از سر گرفته و سفارتخانهها و نمایندگیها را بازگشایی کنند. خبر توافق نهایی ایران و عربستان برای احیای روابط دو جانبه پس از ۷ سال قطع رابطه باعث شد که کشورهای منطقه از جمله عراق، عمان، کویت و امارات واکنش مثبت و رژیم صهیونیستی نسبت به آن واکنش منفی نشان دهند. در ارتباط با این موضوع ستاره صبح گفتگویی با نصرت الله تاجیک دیپلمات بازنشسته و سفیر پیشین جمهوری اسلامی در اردن انجام داده که در ادامه می خوانید:
نظر شما درباره توافق بین تهران-ریاض چیست و چه نتایجی به همراه دارد؟
این توافق بین دو کشور با توضیحاتی که میدهم یک اقدام سازنده است. توافق هم می تواند مسائل و مشکلات دو کشور را حل و فصل کند و هم منطقه را به سمت صلح و ثبات هدایت کند.
یکی از آثار توافق بین دو کشور این است که سرمایه های منطقه برای خرید اسلحه و ازدیاد رقابت های تسلیحاتی در سطح تسلیحات متعارف و و غیر متعارف و هسته ای جلو نرود و مشکلات با روش های دیپلماتیک برطرف شود. این روش می تواند با گرده خوردن اقتصاد کشورها بهم ، باعث سازندگی و هم افزائی و توسعه منطقه شده و کشورها بجای روشهای تخریبی به یکدیگر کمک کنند.
مردم ایران از این توافق استقبال خواهند کرد و بازار نسبت به آن واکنش مثبت نشان خواهد داد.
هر کنشی که بتواند عقلانیت را در سیاست خارجی ایران نشان دهد تاثیر مثبت بر روند توسعه کشور خواهد داشت. مسائل روابط ایران با عربستان محدود به دو کشور نیست بلکه کشورهای منطقه علی الخصوص مردم یمن از آن بهره خواهند برد.
باید دقت داشت که بعد از توافق مجدد نخواهیم "چرخ را دوباره اختراع کنیم".
دو موافقت نامه بین ایران و عربستان وجود دارد که اتفاقا در بیانیه توافق ایران و عربستان هم آمده است. این دو موافقت نامه در سال های 77 و 80 در زمان ریاست جمهوری آقای خاتمی با سعودیها بسته شد. توجه سعودی ها به این دو مورد ویژه است زیرا زحمات زیادی برای آن توافقنامه کشیده شده بود و به نوعی پایه روابط ایران با عربستان شده بود و در مذاکرات لوزان سوئیس در مرحله نهائی شدن برای اجرا بود که توسط گروههای فشار و تندروهای داخلی روابط دو کشور به بن بست رسید!
ما به تدریج با فقر منابع روبرو میشویم و زمان برای اجرای سیاستها مهم است و ما هفت سال را بیهوده از دست داده و دو کشور میلیاردها دلار برای هیچ متضرر شده اند! لذا بهتر بود این موارد از سال های قبل به اجرا در می آمد اما متاسفانه به دلیل برخی رفتارهای نابخردانه در سیاست داخلی و نقش گروه های فشار در سیاست خارجی ایران با هزینه های سنگین رو به رو شد رابطه تهران-ریاض را قفل کرد.
باید از این توافق استقبال شود . بنده فکر می کنم در مسائل یمن نیز شاهد کاهش تنش باشیم. در بند آخر توافقنامه به این اشاره شده است که سه کشور ایران،عربستان و چین در ارتباط با امنیت بین المللی و منطقه ای همکاری کنند.
برخی افراد و نیروهای اجتماعی و سیاسی شاید به ارتباط ایران با چین حساس شوند اما به عقیده بنده نباید روی آن حساسیت زیاد نشان داد. البته به قول آن مثل معروف که می گوید گربه برای رضای خدا موش نمی گیرد باید در نظر گرفت که در سیاست خارجی نقش پذیری چینی ها ممکن است روی برخی ابعاد دیگر سیاست خارجی ایران تاثیر بگذارد.این موضوع باید مدیریت شود و آمادگی آن را از الان پیدا کنیم. آمدن چین به منطقه خاورمیانه،رفتن آمریکایی ها در مناطق دیگر مانند خاور دور ،جایگیزین آمریکا برای تامین انرژی اروپایی ها به جای روسیه از جمله تغییرات در هژمونی سیاست خارجی دنیا است که با توجه به این مسائل ایران باید خود را آماده کند تا مسائل بین الملل را بهتر درک و برنامه ریزی کند.
به نظر شما با این ضرر یا عدم النفع چرا روابط تهران و ریاض به رغم صلح آمیز بودن در دوران سازندگی و اصلاحات به جایی رسید که به طور کامل قطع شد؟
ریشه قطع روابط بین ایران و عربستان به چند موضوع ارتباط دارد.نکته اول به دلیل نابخردی ایران در سیاست داخلی است. متاسفانه اقدام ناشایستی که گروه های فشار و تندرو در آن زمان انجام دادند و منجر به حمله به سفارت در تهران و کنسولگری عربستان در مشهد شد اقدام قابل دفاعی نبود.اگر چه سعودی ها اشتباهی در ارتباط با روحانی شیعه انجام داده بودند اما این دلیل موجهی برای این کار نبود. حمله به سفارت عربستان اجازه نداد که رفتار غلط سعودی ها در اعدام شیخ نمر را به لحاظ بین المللی پیگیری کنیم. در حقیقت اقدامی که توسط گروه های فشار انجام شد هم روابط ایران و عربستان را خراب کرد و هم از توافقی که داشت نهایی می شد جلوگیری کرد. یک چهره نادرست از ایران نیز ترسیم شد که نمی تواند امنیت مکان های دیپلماتیک را حفظ و تامین نماید.بنابراین ریشه به این موضوع بر میگردد. اقدام گروه های فشار در سال 94 باعث خسارت های فراوانی به سیاست خارجی ایران شد. اقدام گروه های فشار از سوی دیگر تنش های منطقه ای را تشدید کرد و فاصله بین دو قدرت موثر منطقه را افزایش داد. زمینه ای فراهم کرد که بعضا سیاست های خارجی عربستان که در تضاد با منافع ملی ایران است خنثی نشود و ایران نتواند از منافع خود در قبال عربستان دفاع کند.
اگر این اقدام نادرست انجام نمی شد دو کشور هم مسائل خودشان را حل می کردند و هم مسائلی از جمله یمن را مدیریت می کردند.
به نظر شما چرا میانجیگری عراق نتیجه نداد و چین توانست توافق بین ایران و عربستان را حاصل کند؟
توافق حاصل دو مولفه بود.از طرفی ایران سلسله مسائلی رو مطرح می کرد که امکان عملیاتی کردن آن در مذاکرات نبود، از طرفی نیز سعودی ها خواهان سلسله مسائلی بودند از جمله نقش پیدا کردن در برجام و مسائل موشکی ایران و عدم دخالت ما در کشورهای عرب که برای ایران امکانپذیر نبود. لذا به نتیجه نرسیدن 5 دور مذاکره در عراق حاصل دو مولفه بود:اول محاسبه اشتباه و خطای تحلیل، دوم نقش ضعیف عراق در ماینجیگری بین ایران و عربستان. وقتی کشور میانجی کشوری ضعیف باشد نمی تواند نقش خود را به درستی ایفا کند.اما وقتی کشور میانجی کشور قوی باشد تاثیرگذار خواهد بود و خروجی خواهد داد. بنده و بسیاری از تحلیلگران معتقد بودیم که عراق نمی تواند چنین نقشی را بین ایران و عربستان ایفا کند.زیرا مشکلات داخلی و سطح روابطش این اجازه را نمی دهد.برخی کشورهای میانجی فقط در سطح تبادل پیام هستند.اما وقتی کشوری بخواهد دو طرف را پای میز بنشاند باید توانایی کاهش توقعات دو طرف را داشته باشد و جین به دلیل نیازش به ثبات منطقه و تامین راحت تر انرزی و ایجاد چای پا برای خود و شروع مراحل نفوذ این ظرفیت را دارد.
عراق شرایط لازم داخلی، منطقه ائی و بینالمللی و وزنی که در معادلات سیاسی اقتصادی و بین المللی دارد امکان میانجیگری بین عربستان و ایران را نداشت.به عقیده بنده مقداری هم دو طرف به دلایل داخلی به سمت عقلانیت حرکت کردند و توقعات را کاهش دادند. نقشی چینی ها و نیاز به تامین انرژی و ثبات منطقه هم مزید بر علت شد و بستر امضای توافق را ایجاد کرد.
موافقتنامه بین تهران-ریاض فقط به دلیل سفر شمخانی به پکن نیست.ریشه این توافق به سفر آقای رئیس جمهور به چین برمیگردد. در مذاکرات ایشان با همتای چینی اش در سفر به پکن این ایده شکل گرفته است و اگرچه طرف ایرانی میگوید طرف چینی خواسته است که بین دو کشور واسطه گری کند ولی روایت دیگری نیز از طرح موضوع از سوی ایران وجود دارد که با توجه به دو نکته ائی که در جمعبندی پایانی عرض میکنم عاقلانه است! چین هم انگیزه دارد.هم از منظر ثبات و هم از منظر جبران آن بیانیه ی شورای همکاری خلیج فارس که شی جین پینگ در سفر به ریاض آن را امضا کرده بود.آن بیانیه باعث حساسیت ایران شد.منافع پکن در ایجاد ثبات در منطقه است برای تامین انرژی. در یک جمعبندی نهائی این موافقتنامه و هر همکاری منطقه ائی و بین المللی که بتواند جلوی تخریب روابط ما در سیاست خارجی را گرفته و منابع ما را به داخل کشور سوق دهد، یک اقدام روبه جلو است. به شرطی که اولا اجرا و ثانیا" در دراز مدت این روحیه همکاری تداوم یابد و ثالثا" روی رویکرد و اقدامات ما در سیاست و مخصوصا" سیاست خارجی مان تاثیر سازنده و مثبت بگذارد که یک عقلانیت ناشی از تامین اهداف ، مصالح و منافع ملی بر آن سایه بندازد. اختلاف در سیاست طبیعی است و بعید هم نیست که ایجاد شود اما ما نباید به این دور باطل بیفتیم!
نکته دوم ، به هر صورت با توجه به اینکه یکی از زمینه های عدم توافق ایران و عربستان طی مذاکرات بغداد خواسته هائی از عربستان بود که ایران زیر بار نمیرفت و متاسفانه این خواسته ها در بیانیه سفر رئیس جمهور چین به عربستان ذکر شد، این مخاطره وجود دارد که در مذاکرات سعودی چین ممکن است شروطی مطرح و در اینده روابط ما با چین را متاثر کند! ضمنا" در آن بیانیه نکته دیگری که افکار عمومی ایرانیان را متاثر کرده بود قضیه سه جزیره و تمامیت ارضی ایران بود که با توجه به استقبال امارات از نقش چین در توافق بین ایران و عربستان ، رویکرد ما در آینده نقش چین در منطقه به گونه ائی باشد که در زمینه تمامیت ارضی کشور ، در موضع انفعال قرار نگیریم! انشاالله!