اگر دین را یک متن بدانیم، میتوان آن متن را به عنوان یک موضوع با روششناختیهای پذیرفته دانش (به معنای وسیع واژه) پژوهش کرد. در اینصورت، نتایج چنین پژوهشی وابسته به رویکرد و روش شناختی برگزیده توسط پژوهشگر خواهد بود و یافتهها مستقل از باور پژوهنده خواهد بود. با رویکرد سیستمی، شناخت علمی سلسله مراتبی از دین به دست میآید (می توان از همانندی سلسله مراتب کهنت بولدینگ بهره گرفت) . در بالاترین سطح، تصویر علمی دین به دور از جزییات و عملیات خواهد بود، به اصطلاح دین متعالی (transcendental). در پایینترین سطح، دین کاربردی یا عملیاتی ( applied) خواهیم داشت. در بین این دو سطح، انواع تصویرهای ترکیبی از دینهای متعالی-عملیاتی (: شبیه ترکیب محدب ریاضی).
تصویر های دین متعالی و دین عملیاتی و نیز تصاویر مراتبی فیمابین چه روابطی با هم دارند؟
در صورتی که دین به عنوان یک سیستم همخوان باشد، دین متعالی باید راهنمای دین عملیاتی باشد و این رهنمایی برای هر سطح بالادست برای هر سطح پاییندست باید صادق باشد. اسلام ادعای همخوانی دارد. این رویکرد علمی، آزمونی برای این ادعای اسلام خواهد بود. دربارهی مناسب بودن رویکرد سیستمی برای چنین پژوهش، چندان محل مناقشه نیست و چگونگی ساختن این سلسله مراتب به لحاظ علمی نسبتا معلوم است. این که منابع این پژوهش چه باشد، قویا محل مناقشه خواهد بود. به نظر میرسد، چارهای جز مبنا قرار دادن عین متن قرآن نباشد (البته نظرم بر این است و میتوان از این نظر دفاع کرد).
حال به بحث اتصال علم و وحی برمیگردیم.
یک پرسش:
آیا دین متعالی با علم با دین متعالی با علم به معنای وسیع کلمه اعم از رشتهها، میانرشتهها و ابررشتهها- رابطهای خواهد داشت؟
می توان تصور کرد که دین متعالی بسیار شبیه سیستم ارزشی با اخلاقی است . در این صورت میتوان پرسش فوقالذکر را چنین مطرح کرد:
رابطه علم با یک سیستم ارزشی چگونه است؟ ممکن است؟ توصیه میشود یا نمیشود؟
این موضوع مورد بحث علمی درافزون بر ۶۰ سال اخیر در علم بوده است. چارلز وست چرچمن استاد سرشناس دانشگاه کالیفرنیا که از پیشگامان این بحث بود، ۱۴ سال تریبون آزاد در آن دانشگاه کالیفرنیا برکلی داشت که بخش درخور توجهی از سخنرانیهای وی درباره اتصال علم به سیستم ارزش بود و دستاورد آن سخنرانیها تعدادی کتاب شد . وی راهگشاییها کرد.
بحث چند دههی اخیر این بوده است که شاخه.های علم از از همگسیختهی بی.مهار است و در عین موهبت.آفرینی، فاجعه میآفریند. یکی از عواملی که مانند دریچهای بین شاخههای جدا ازهم علم، هم مهارآفرین و هم ارتباط ساز خواهد بود، اخلاق و سیستم ارزشی است.
در چنین زمینهی بحث عالمگیر در عرصه علم و ارزش، دین به مثابه سیستم ارزشی میتواند با علم اتصال داشته باشد.
با اندکی جستوجو میتوان دانشمندان سرشناسی را یافت که البته به طور خام- نه سیستمی-، از رهنمودهای ارزشی بودایی در پژوهش های علمی بهره میگیرند و این را آشکارا ذکر میکنند؛ نه فقط انکار و ابایی نمیکنند، بلکه مورد طعن و لعن دانشمندان دیگر هم قرار نمیگیرند. توجیه عالم علم برای چنین پژوهشهایی، همان پرهیز از علم مهارگسیخته و ضرورت ورود سیستم ارزش در سپهر علم است.