به قلم هو شیجین
25 دسامبر 2021
تارنمای گلوبال تایمز
برگردان علیاصغر شهدی
Asghar.shahdi@gmail.com
روز گذشته سیامین سالگرد فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در 5 دیماه 1370 (26 دسامبر 1991) بود. نیازی نیست مردم چین برای آن آه کشیده و افسوس بخورند. کاری که ما باید انجام دهیم این است که از آن درس بگیریم، زیرا ایالاتمتحده امیدوار است که چین تبدیل به دومین اتحاد جماهیر شوروی شده و روزی از هم بپاشد.
- درس اول: کل اتحاد جماهیر شوروی، از رهبری آن کشور گرفته تا روشنفکرانش، فریبخورده و سادهلوح بودند. اتحاد جماهیر شوروی اولین ماهواره مصنوعی جهان را پرتاب کرد، اولین فضانورد را به فضا فرستاد و اولین نیروگاه هستهای جهان را ساخت. قدرت علم و فناوری آن، زمانی ایالاتمتحده را به لرزه درآورد. بخشهای صنعت سبک و کشاورزی آن کمی عقبتر بودند؛ اما امروز میدانیم که حل آن مشکلات تا چه اندازه آسان است.
بااینحال، جامعه اتحاد جماهیر شوروی احساس کرد کشور در حال مرگ است و آنها خودبهخود منحل و در خود فروریختند و تسلیم شدند. آنها بر این توهم بودند که ایالاتمتحده با دولتهای پس از فروپاشی مهربان خواهد بود. اگر اتحاد جماهیر شوروی هنوز آنجا بود، روسیه یا هر یک از جمهوریهای دیگر چگونه میتوانست مانند امروز مورد قلدری آمریکا قرار گیرد! مورخان آینده روسی تجزیه اتحاد جماهیر شوروی را بهعنوان یکی از بزرگترین تراژدیهای این کشور که داوطلبانه قدرت خود را ازدستداده است، تعریف خواهند کرد.
- درس دوم: اتحاد جماهیر شوروی عملکرد اقتصادی ضعیفی بهخصوص در مراحل آخر داشت. مایحتاج روزانه کم بود و مسائل مربوط به معیشت مردم روزبهروز بدتر میشد. حاکمیت درنهایت همراهی مردم را از دست داد، موضوعی که باعث شد همهچیز را ببازد. اتحاد جماهیر شوروی ارتش قدرتمندی داشت که در مسابقه تسلیحاتی پس از ایالاتمتحده آمریکا قرار داشت؛ اما حزب کمونیست اتحاد جماهیر شوروی (CPSU) یک نکته را نادیده گرفت، رقابت واقعی در اقتصاد و استانداردهای زندگی مردم نهفته است.
- درس سوم: جامعه اتحاد جماهیر شوروی سخت و انعطافناپذیر بود. زمانی که حزب حاکم تصمیم به اصلاحات گرفت، با نظام سیاسی شروع کرد، تفکرات و ارزشهای غربی بهصورت همهجانبه هجوم آورد و روند اصلاحات بهطورجدی از کنترل خارج شد. میخائیل گورباچف، رهبر سابق اتحاد جماهیر شوروی، کتاب معروفی به نام «تفکر جدید برای کشور ما و جهان» نوشت. او آرمانگرا و اهل کتاب بود و معتقد بود که اصلاحات سیاسی بهطور طبیعی میتواند تغییرات سازندهای را در کشورش ایجاد کند. غرب آنقدر از گورباچف ستایش کرد که او خود را باخت. اتحاد جماهیر شوروی به شکلی اساسی دچار هرجومرج شد و دیگر نمیتوانست یکپارچه بماند.
- درس چهارم: رهبری حزب کمونیست شوروی CPSU بهشدت تضعیفشده، به سمت تجزیه شدن پیش میرفت. گورباچف علیرغم اینکه بر تقویت قدرت شوروی تأکید میکرد، بیشتر قدرت حزب را از بین برده بود. دبیر اول حزب کمونیست در برخی از جمهوریهای تشکیلدهنده شوروی، مقامات و مردم جمهوری را بسیج میکرد تا علیه دولت مرکزی به مبارزه برخاسته و خواستار استقلال شوند. در همین حال دولت مرکزی عملاً قادر به انجام هیچ اقدامی علیه آنها نبود. میتوان گفت که حزب ابتدا منشعب شد و سپس شوروی از هم پاشید.
اتحاد جماهیر شوروی اصلاحات خود را دیرتر از چین آغاز کرد. آنها نتوانستند از تجربه اصلاحات اقتصادی چین یا شیوه برخورد چین با لیبرالیزاسیون و آشفتگی سیاسی درس بگیرند و یا تمایلی به یادگیری نداشتند. چین از اتحاد جماهیر شوروی جلوتر بود و اولین کشور در اردوگاه سوسیالیستی بود که توانست میوه اصلاحات و گشایش سیاسی را بچیند. همه آنها شکستها و موفقیتهای ما را تماشا کردند، اما نمیتوانستند آن را درک کنند و نمیدانستند چگونه با درس از یک نمونه به داوری و استنتاج درباره موارد دیگر بپردازند. درنتیجه، چین بهعنوان یک کاشف، موفق شد و اتحاد جماهیر شوروی شکست خورد. فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی مساوی است با واکسنی برای جامعه چین که 30 سال مؤثر بوده است.