سرمقاله
دکتر محمد زینالی اناری
عضو انجمن جامعهشناسی (نویسنده کتاب راز کرونای ایرانی)
همه به خاطر داریم که در آبان 98 عده زیادی در کشور قربانی آنفولانزا شدند. حتی من شنیده بودم که در جلسات مدیریت بحران دریکی از استانها، اپیدمیولوژیستی که در جلسه حاضر بود خواستار تعطیلی یکهفتهای مدارس شد اما با مخالفت اعضای جلسه روبرو شده بود. مجموعهای از این اتفاقات هم در پاییز 98 در حال رخ دادن بود.
پیش از آن نیز ما بارها دچار بحران آنفولانزا شده بودیم، در این مواجهه با نگاه علم اپیدمیولوژی پیش نرفتیم. از طرفی اعضای ستادهای مدیریت بحران در کشور اکثراً مهندسان، فعالان حوزه عمران و کشاورزی و... هستند. متأسفانه در بین این افراد دانشآموختههای علوم انسانی و علوم سیاسی وجود ندارد. درحالیکه شنیدن صدای گروههای مختلف مردم کاری سیاسی و اجتماعی است.
تصمیمگیرندگان در کشور گمان میکنند هر آنچه در غالب علمی گفته میشود و به اثبات میرسد خطرناک است و همواره در سطح کلان کشور موضعگیری نسبت به اخباری که از غرب میرسد وجود دارد. حتی اگر این محتوا و اخبار یافتههای علمی باشد. درحالیکه در آغاز اپیدمی کرونا باید بدون توجه به خبرگزاریها به خبر و اینکه منبع اخبار یافتههای علمی است توجه شود و نسبت به مراجع علمی تصمیمگیری شود.
قانونهای زیادی در کشور نوشتهشده است. ولی موضوعی به نام قاعده وجود دارد. مسئله آموزش بهقاعده مربوط است درحالیکه قانون گزارهای حقوقی است که توسط نخبگان یا حاکمیت نوشته میشود، اما ممکن است عملیاتی نشود، چون قانون سخن دیگری است. در دولتهای مدرن اینطور در نظر گرفته میشود که قوانین پیشفرضهای موردقبول افراد جامعه است که در ایران چنین اتفاقی نیفتاده است. وقتی مردم احساس کنند جامعه به آنها تعلق دارد و در این اجتماع فعالیت دارند و آنچه میخواهند سامان داده میشود، در این صورت نسبت به قوانین احساس بیگانگی نمیکنند. اگر مردم قانون را از خود ندانند قانون بهقاعده تبدیل نمیشود.
چون قوانین ما برآمده از کردار جمعی مردم و تفاهم با آنها نیست ازاینرو عمل به این قوانین دشوار است. ما در مواردی ازجمله اپیدمی کرونا با این موضوع روبرو شدیم. در مورد آموزش به مردم هم باید گفت گویی قانون نوشته به صدا تبدیل میشود و باز هم کسی گوش نمیدهد. در مورد کرونا ما شاهد بودیم که تا مدتها بعد از شیوع بیماری در کشور هنوز رسانه ملی مسئله را قبول و باور نمیکرد. در هفتههای اول شیوع کرونا در کشور کارشناسان چقدر فرصت داشتند در تلویزیون صحبت کنند و به مردم آموزش و هشدار دهند؟ من به خاطر دارم که در آن زمان هرچقدر در رادیو اصرار کردم که اجازه دهید من درباره این مسئله صحبت کنم، موافقت نمیکردند و کارگردان برنامه به من میگفت خواهش میکنم در مورد کرونا صحبت نکنید.
باوجوداینکه ما وارد دوره جدیدی از تاریخ شدهایم و با صورتبندی اجتماعی جدیدی روبرو هستیم، اما هنوز ذهن ما درگیر نگاه از بالا به پایین است. عدهای فکر میکنند هر آنچه آنها تکرار میکنند باید در جامعه فهمیده و عمل شود! درحالیکه زندگی بر اساس کنشها شکل میگیرد. در مورد کرونا ما تاوان این نوع نگاه به انسان را دادیم و درحالیکه برای مدیریت بحران آماده نبودیم مردم به رعایت پروتکلها مجاب نمیشدند. چون مسئولان با مردم تعامل نداشتند، مردم هم با آنها تعامل نداشتند.
صداوسیمای کشور در این دوره میتوانست با مواجههای درست در ابتدای ورود بیماری به کشور، مبارزه با کرونا را در جامعه به آیین مبارزه با کرونا تبدیل کند و مردم را با برنامههای درست دولت همراه کند. ولی این فرایند متأسفانه در ایران شکل نگرفت. دلیل اینکه نمیتوان جامعه را به خوبی مدیریت کرد این است که شکل مدیریت در بحرانها و در عموم مسائل جامعه مشارکتی نیست و حتی تلاش میشود تا گروههای منتقد غایب باشند.