ستاره صبح آنلاین-به نظر شما بستر گفتگو بین حاکمیت و مردم چگونه باید شکل بگیرد؟
شنیدن صدای منتقد و البته گفتگوی ملی مسئلهای است که بهصورت مکرر توسط مسئولان و کنشگران درگذشته و حال مطرحشده است؛ اما هیچگاه روشی معین و مشخص برای بسترسازی این امر فراهم نشده است. تا وقتی باب مفاهمه در جامعه باز نشود و اعتراض مردم به رسمیت شناخته نشود نه راهکاری برای بهبود شرایط به وجود میآید و نه آرامش و اعتماد در جامعه حاصل میشود.
به نظر شما چه بسترهایی برای گفتگو با مردم مفید است؟
حاکمیت در گام اول باید اعتماد مردم را جلب کند. وقتی بین حاکمیت و مردم گسست و بیاعتمادی وجود داشته باشد راهکاری برای گفتگو شکل نمیگیرد. به نظر میرسد در امر اعتماد مردم به مسئولان و مجموعه نظام نزول کرده است. تا مادامیکه حاکمیت برای بازسازی این اعتماد راهکاری در پیش نگیرد طبیعتاً بستر مناسبی برای گفتگو به وجود نخواهد آمد.
مردم تصور میکنند حاکمیت سر سازش با مردم را ندارد و مطالبات مردم را به رسمیت نمیشناسد. انگار مردم مالک کشور نیستند. شرایط بهگونهای شده است که اگر مسئولان سخن راست و درستی بزنند به چشم تردید به آن نگاه میشود. سرمایه اجتماعی اگر خدشهدار شود جبران آن بهراحتی اتفاق نمیافتد. تا وقتی اعتماد شکل نگیرد تا مردم احساس نکنند حکومت به حلوفصل مسائل اراده جدی ندارد شرایط بحران به شکلهای متعدد و در مقاطع مختلف تکرار خواهد شد.
وقتی مردم بهصورت حرف خلاف واقع توسط برخی رسانهها و برخی چهرههای حکومتی میشنوند اعتماد خود را به دستگاهها از دست میدهند.
در حوادث اخیر تعدادی جوان کشته شدند که کسی مسئولیت آن را به گردن نگرفته گویا آنها خودکشی کردهاند، یا مریض بودهاند یا قرص خورده و از بالای ساختمان خودشان را به پایین پرتاب کردهاند. وقتی مردم اینگونه برخورد و اطلاعرسانی را میبینند اعتمادشان را از دست میدهند.
در مسئله زندان اوین و یک مدرسه در اردبیل چقدر سخنان متناقض از رسانههای حکومتی بیان شد که گاها برخی اخبار آنیکی را تکذیب میکرد. به همین دلیل اگر صداوسیما گزارشی پخش کند و یا خبری را اعلام کند مردم کمتر باور میکنند.
بیاعتمادی ویروسی است که اگر به جان دولت بیفتد بسیاری از کارها را از مدار طبیعی خودش خارج میکند.
به نظر شما سخنان چهرههای تندرو مانند رائفی پور و حسن عباسی چه تبعاتی برای جامعه دارد؟
واکنشهای گسترده مردم به سخنان این افراد نشان میدهد که جامعه ایران پویا وزنده است؛ یعنی در مقابل سخن نادرست بلافاصله واکنش نشان میدهد. یکی از دلایل قطع شبکههای مجازی به این دلیل است که مردم در مقابل هر حادثهای بلافاصله نظر میدهند و اعتراض میکنند.
تندروها متأسفانه نهتنها مشکلی را حل نکردند بلکه به مشکلات کشور نیز افزودهاند. این افراد رها و در میدان هستند در مقابل افراد دلسوز و آگاه زبانشان بسته است. تحلیل نوع برخورد این افراد به نظر میرسد که گویا مقاصدی دارند که چنین سخنانی را مطرح میکنند. اگر این افراد کماکان تریبون در اختیارشان باشد به مشکلات کشور و حس بیاعتمادی مردم به حکومت خواهند افزود.
آنها هرچه دلشان میخواهد میگویند و بعد از طرف برخی نهادها و افراد بعضاً حمایت میشوند. این موضوع باعث عصبانیت مردم میشود. باید برای برخورد با این نوع تندرویها برنامه و یا قانونی مدنظر قرار گیرد.
با توجه به اینکه فضای مجازی محدودشده است آیا ممکن است که این موضوع انفعال در جامعه ایجاد کند؟
خیر، مردم راه خودشان را پیدا میکنند. جامعه فعال و پویا هرگز دچار بنبست نمیشود. اگر راهی برای ابزار نظر گذاشته نشود مردم در کف خیابان، مدرسه، دانشگاه و یا محیط کار واکنش نشان میدهند.
اگر حکومت صدای مردم را بشنود این صداها راهکارهایی به حکومت نشان میدهد که از مشکلات کشور کاسته شود.
بستن فضای مجازی بغض را در سینه مردم انباشته میکند و درنهایت خودش را در کف خیابان نشان خواهد میدهد و هزینه کشور را افزایش میدهد.
بنابراین بستن اینستاگرام و واتساپ نهتنها صدای اعتراض را خاموش نمیکند بلکه هزینه اعتراض را بالا میبرد.
به نظر میآید حکومت از مردم عقبافتاده این عقبافتادگی باعث نا ترازی میشود. نا ترازی باعث میشود اعتراض بعضاً به شکل خشونت ابراز شود که این اتفاق برای مردم و حکومت هزینهساز است