نویسنده: سمیه کاظمی حسنوند
ستاره صبح آنلاین-رمان «ماه شرف» داستان دختری است که روزهای پایانی عمرش را میگذراند. او به بیماری سل مبتلا است. داستان به حدود صد سال پیش برمیگردد. «شرمین نادری» با این کتاب، یک بار دیگر در تاریخ سفر کرده است. خانواده ماه شرف به خاطر تغییراتی که در رأس حکومت رخ داده است، دچار افول شدهاند؛ خانوادهای ورشکسته و ازهمگسیخته که همهچیزشان تبدیل به خاطراتی شده است و وقت و بیوقت به نشخوار خاطرات روزهای باشکوه گذشته میپردازند. درواقع خانواده او را به باغ بزرگی در گلاب دره تهران میفرستند تا بمیرد. دختری که صاحب سفر است یعنی سفر مرگ پیش رویش است و مرگ در چشمهای سیاهش خانه کرده است؛ اما آنجا با جهان جدیدی روبرو میشود. ماه شرف در باغ گلاب دره با مردی به نام منصور روبرو میشود که از دری مخفی و عجیب وارد باغ میشود. دری که به جهانهای دیگر راه دارد. فصلهای کتاب در حقیقت کاغذهایی است که ماه شرف نوشته است. شرمین نادری در ابتدای کتاب نوشته است: «خیال کن کاغذها را ماه شرف توی گودالی عمیق و نمور در کوچهپسکوچههای گلاب دره پیدا کردم. خیال کن ماه شرف را به چشم دیدم. یک روز، یک زمان بیزمان! شاید خیال کن همه اینها حقیقت است و نه رؤیا و بعد کتاب را بخوان.»
شرمین نادری نویسندهای قصهگو است و چیزی که بیش از هر چیز با خواندن آثار او برجسته میشود همین قصهگو بودن او و تعلقخاطرش به عنصر قصه است. در این کتاب هم عنصر قصه بسیار بارز است. علاوه بر این شخصیتپردازیها هم کاملاً با روال و روند این قصه همسو هستند. ماه شرف، مستوره دختر سبزه رو، منصور اقدم، عزیز و ... همه و همه از شخصیتهای کارآمد داستان هستند و بهنوعی داستان را پیش میبرند. شخصیتهایی که تراش خوردهاند و به خاطر همین هم مخاطب بهخوبی میتواند با آنها ارتباط برقرار کند.
نکته مهم دیگر نمادگرایی در رمان است. نمادهایی که میتواند برآیند آرزوها، علایق و سلایق و ... یک ملت باشند. منصور اقدم، مردی جوان با عبایی رو دوشی و سر برهنه که بین درختها ایستاده است. صورتش مهتابی و پاک تراشیده شده و دست باریکش حلقه شده است روی عصایی که سر حیوان دارد. ماه شرف میتواند نماد زن ایرانی باشد که همیشه منتظر کسی است! کسی که میتواند او را از رنجها، دردها و اضطرابهای جهان اطرافش برهاند. گویا این انتظار برای زن ایرانی نهادینه شده است. زنی که میخواهد خودش و زندگیاش را تغییر دهد؛ اما سنت، عرف، خانواده و... یا هر چیز دیگری مانع او هستند و بهناچار انتظار مردی مانند منصور اقدم را میکشند تا از پشت آن در جادویی بیرون بیاید و او را با خودش به جهانی دیگر و به دنیای پشت در ببرد؛ جهانی که حتماً از دنیای کنونی آنها روشنتر، زیباتر و بهتر است.
درواقع جهان داستانی نادری سرشار از اجنه و از ما بهترون است. جهانی آمیخته با خیال و واقعیت. برگرفته از افسانه، تاریخ و باورهای عامیانه است. جهانی که انسان ایرانی سالها با آن زندگی کرده است. نادری بهخوبی از عناصر ناتورالیستی ایرانی در رمانش استفاده کرده است. باغ بزرگی با درختهای انگور، بوتههای یاس، درختهای بادام، صدای بلبل و عمارتی که بوی آلبالوپلو، مربا، خاک نم خورده، پلو مرغ، شوربا، سمنو پزان و ... در آن پخش میشود! عناصری که برای مخاطب ایرانی بسیار جذاب است و او را به ناخودآگاه جمعی ایرانیاش میبرد. اینجاست که میتوان گفت نویسنده تاریخ را خوب میداند و میشناسد. حافظه تاریخی خودآگاه و ناخودآگاه ایرانی را خوب میفهمد و به خاطر همین هم آثار نادری پر از المانها و عناصری برگرفته از فرهنگ و آدابورسوم ایرانی است. برای نمونه جایی در کتاب آمده است: «عزیز میخواهد برایم آلبالوپلو درست کند. کارش با مرباهای پارسال هم راه میافتد. اگر در مطبخ دربوداغان عمارت گلاب دره چیزی مانده باشد! یادم میافتد به تابستان گرم دهسالگی که خانوم جان با آلبالوی تازه هم مربا میپخت و هم آلبالوپلو بار میگذاشت و یک عالم نوکر و مهتر و کنیز و عزیز را نهار میداد و روی پلوی همهشان هم خلال پسته میریخت که چشمشان سیر باشد و وقت رفتن به ییلاق جلوی خدموحشم و هووها آبروریزی نکنند.»
رمان «ماه شرف» را انتشارات «آوند دانش» در سال 98 روانه بازار کتاب کرده است.