ستاره صبح آنلاین-جشنواره فیلم کن که سال گذشته به دلیل شیوع کرونا لغو شده بود، از سهشنبه (۱۵ تیر ۱۴۰۰) با شعار «بازگشت سینما به مدار رویدادهای حضوری» آغاز به کار کرد. سینمای ایران پس از چند سال غیبت در بخش رقابتی اصلی، امسال با فیلم «قهرمان» به کارگردانی اصغر فرهادی در کن حضور دارد. در این دوره از جشنواره کن چندین بازیگر و کارگردان ایرانی حضور داشتند. یکی از این سینماگران گوهر خیراندیش است که با فیلم «فصل قاصدک» در بخش بازار جشنواره کن حضور دارد. او در گفتوگو با ایلنا نقطهنظرهایش درباره جشنواره کن، فیلم «فصل قاصدک» و فیلم «قهرمان» اصغر فرهادی را بیان کرده که در ادامه گزیدهای از آن را میخوانید.
با توجه به اینکه به دلیل کرونا از جشنواره کمتر استقبال شده تجربه حضور در کن برای شما چطور بود؟
فکر میکنم تجربه حضور در کن برای همه جذاب و دیدنی باشد. من استقبال مردم را بینظیر دیدم، البته شنیدهام که سالهای پیش از کرونا اینجا بسیار شلوغتر بوده است، اما سالن اصلی که ما شبها در آن فیلم میدیدیم تقریباً میتوانم بگویم جای سوزن انداختن نبود. من از دیدن این جمعیت در سالن کن شگفتزده شدم و فکر میکنم این استقبال از برخورد سیستماتیک مسئولین برگزارکننده جشنواره نشات میگیرد، چراکه همه باید هرروز تست کرونا بدهند و حتماً با ماسک در سینما حضور داشته باشند. این باعث میشود که همه افراد احساس امنیت کنند. حتی کسانی که قبلاً واکسن زدهاند تا نتیجه تست کرونا را نشان ندهند اجازه ورود به سالنها و ساختمانهای مربوط به جشنواره را ندارند.
تجربه کار با یک کارگردان زن که در آمریکا زندگی میکند و فیلمش ترکیبی از بازیگران ایرانی و آمریکایی است، چگونه بود؟
من تجربه قبلیام با خانم میلانی بود و برایم فرقی نمیکند که با خانمها کار کنم یا آقایان و به نظرم کافی است خودمان را در اختیار بلد راه بگذاریم. اگر کارگردانی همه جوانب کارش را از قبل در نظر گرفته باشد و بداند مسیر چیست، هیچ مشکلی پیش نمیآید و فرقی نمیکند زن باشد یا مرد، ولی برای من قصه مریم پیربند جذاب بود، البته من از خودم توقع خیلی بیشتری داشتم. امیدوارم مخاطب مرا در آن فیلم دوست داشته باشد، چون تمام تلاشم را کردم که نقش یک مادری که مجبور میشود به خاطر دخترش کشورش را ترک کند و به آمریکا برود، خوب بازی کنم. من فکر میکنم از این نظر که کارگردان در آمریکا زندگی میکند و بازیگران فیلمش ترکیبی از بازیگران ایرانی و خارجی هستند، تقریباً فرقی با کارهایی که ما در ایران انجام میدادیم، نداشت.
فیلم «فصل قاصدک» که به داستان مهاجرت و مهاجران امریکا اشاره دارد، چقدر توانسته در نشان دادن مشکلات مهاجران در آمریکا موفق باشد؟
وقتی فیلمنامه «فصل قاصدک» را خواندم خیلی از قصه خوشم آمد، زیرا از یک قصه چندوجهی برخوردار بود و درواقع داستان یک خطی نبود. ابعاد مختلف قصه و موضوعات فرعی که موضوعات اصلی را کامل میکردند برایم جذاب بود و به نظرم مریم پیربند از پس قصه برآمده بود. فیلم جذابیتهای خودش را دارد و ما نخواستیم بدبختی آدمها را نشان دهیم، بلکه مشکلاتی نشان داده شده است که گاهی آدمها درگیرش میشوند و بعد از مدتی از پس آنها برمیآیند. اصلاً نخواستیم فلاکت و بدبختی افرادی که مهاجرت میکنند یا سختیهای مهاجران را نشان دهیم. این قصه بسیار متفاوت است، قصه مهاجرت در فیلم ما بسیار جذاب، شنیدنی و دیدنی است.
نظرتان درباره فیلم «قهرمان» به کارگردانی اصغر فرهادی چیست؟
خوشبختانه ما بعد از پخش فیلممان فرصتی پیدا کردیم تا به دعوت آقای فرهادی به دیدن فیلم «قهرمان» در سینما برویم که واقعاً مورد استقبال بسیار فراوان و تشویقهای تماشاچیان در سالن قرار گرفت. فیلم بسیار خوشساخت و خوشریتم و از یک قصه بسیار جذابی برخوردار بود که میشد خیلی راحت با آن ارتباط برقرار کرد و برای من از همه جالبتر بازی بازیگرانش بود که همه درجه یک بودند. البته میدانم که تحت رهبری آقای فرهادی هیچچیز از منظر دید او جا نیفتاده بود و قصه ریزبهریز جلو رفته بود. آقای فرهادی از امیر جدیدی خواسته بود که از جهت فیزیک و بیان از فیلمها و نقشهای دیگرش کاملاً جدا شود و طراحی نقشی که کرده بود و با لهجه شیرازی که معمولاً هم کمی از یک ریتم کندتری برخوردار است، توانسته بود بسیار خوب از پس این نقش بربیاید. در هیچکدام از لحظات فیلم فیزیک بدن و لحن امیر جدیدی از یکدستی خارج نشده و کاملاً تداوم این حس ادامه داشت؛ بهخصوص در لحظاتی که از مسئلهای ناامید میشد، درخشان بود، انگار بدنش کوچک میشد، خرد میشد و از آن بدن و ریتم بیان خود امیر جدیدی جدا میشد. به نظرم برای این نقش بسیار طراحی خوبی انجام داده بود و حتماً همکاری و کمکهای آقای فرهادی هم مؤثر بوده است. بازیگران دیگر هم همه روان و راحت بودند. آقای تنابنده مثل همیشه خوب بودند و سارینای عزیز همینطور، خانم فرشته صدرعرفایی هیچوقت بازی ضعیف نداشتند و همه درخشان بودند. یک قصه روان که البته پیچیدگیهای خودش را داشت و روان به این معنا که در هیچ جایی این قصه دارای مشکل نمیشد، بلکه بهراحتی میشد تا آخر فیلم با آن ارتباط برقرار کرد. از اواسط فیلم بسیار با یک تبوتاب و ریتم درونی پیش رفت و طاقت اینکه صبر کنیم تا ببینیم پایان قصه چه خواهد شد، داشت از ما سلب میشد. میتوانم بگویم اصغر فرهادی واقعاً کارگردان فرهیخته و کاربلدی است که میداند چگونه این التهاب و کشمکش را در فیلم نشان دهد که تماشاچی را تا پایان فیلم روی صندلی بنشاند؛ این بهنوعی خاصیت فیلمهای آقای فرهادی است.