محمد زینالی اُناری
جامعهشناس و کارشناس ارشد علوم اجتماعی
پرسش این است که دانشکده های روانشناسی چه کاری برای بهبود روان و سلامت جامعه کردهاند؟ چطور مسائل اجتماعی را تحلیل و تبیین میکنند؟ چرا در کشور بعضاً خشونت وجود دارد و فاجعه میآفریند؟ علت بروز بخشی از موضوع خشونت مسائل قومیتهای پراکنده در ایران است که باید مطرح و بررسی شود. باید از کسانی که انسانشناسی و روانشناسی خواندهاند پرسش شود. نباید بحث را وارد میدان شهرکرد. مطرحشدن این موضوع در رسانهها با آن شکل عریان مثل گرداندن یک قاتل و یک مجرم در میدان شهر است. اینستاگرام این روزها به میدان یک شهر مجازی میماند.
به نظر نویسنده این مجرم یک قربانی است. همین پسر را مادر و پدری پرورش داده است. مسئله بافت اجتماعی موضوعی پیچیده است و نمیتوان مشکل را به گردن یکطرف انداخت. نباید مسئله را از دوش پیشکسوتان مرد جامعه به دوش پیشکسوتان زن انداخت. اما باید دیالوگی بین فضای دانشگاهی و سنتگرایان جامعه برقرار کرد و مسئله را به این صورت حل کرد.
این روزها اعصاب همه مردم به دلایل مختلف اجتماعی و اقتصادی و ... بههمریخته و مردم از خود میپرسند چرا چنین اتفاقاتی در جامعه میافتد؟ اما این حوادث قبلاً هم رخ میداد نمونه بارز آن مسئلهای بود که در زندگی ناصر محمدخانی رخ داد که هرچقدر فکر میکردیم ذهن به جایی نمیرسید.
ما در خاورمیانه زندگی میکنیم و مشکلات معیشتی در این منطقه پررنگتر است. متأسفانه بعضاً در فرهنگ ما خشونت دیده میشود. اقشار کم برخوردار در جامعه وجود دارند که هنوز سرویس بهداشتی سالم یا آب شرب در خانه ندارند. به این نکات توجه کنید قاتل و مقتول این داستان در چه نوع خانههایی در اهواز زندگی میکردند؟ نباید تردید کرد که از منظر جامعهشناسی وقتی فضای جامعه خشن شود، انسان خشن در جامعه پرورش مییابد.
ما هیچوقت فکر نمیکنیم که جوکها در جامعه ما میتواند چنین نتایجی به دنبال داشته باشد! حتی برخی از جوکهای ما خشن هستند. مسائل جنسی در ایران به نماد خشونت و فحاشی تبدیلشده است. این فحشها جایی به شکل عملی ظهور میکند. مردم به مادر و خواهر هم فحش میدهند. در ادارات و بازار افراد بعضاً در حال شوخیهای زشت و سخیف هستند. ما بافت فرهنگی و بافت کالبدی خشنی داریم.
ما از کودکی کم نشنیدهایم که زبانت را میبرم! گوش ات را میبرم! سرت را میبرم! دستت را میشکنم! پایت را میشکنم! مکالمات ما همواره پر از خشونت است. در بین مردم به ویژه در اقشار پایین جامعه کسانی این حرفها را به گوش میکنند و آن را جدی میگیرند.
زندگی در این محیط چنین آثار خشونت باری را به همراه دارد. زندگی در خانهای که سرویس بهداشتی مناسب ندارد یعنی این انسان لایق پاکیزگی نیست و چنین فردی عملکرد ناشایست از خود نشان خواهد داد. ذهن مردم در اقشار پایین آلوده جوک و فحشهای جنسی و قومی است. عزیزترین بخش زندگی یعنی آغوش مادر و پدر و ... در این قشر به ابژه خشونت تبدیلشده است. در کوچه و بازار میبینیم که مردان از مردانگی خود به عنوان ابزاری برای خشونت و فحاشی استفاده میکنند.
امروز بخش قضایی نیز از نظر دیدگاه به نگاه سنتی نزدیکتر است تا نگاه مدرن و از این منظر این بخش در انتشار خشونت باسنت گرا ها هم سویی میکند. درحالیکه باید به ریشه این خشونت و نوع زندگی افراد توجه کرد.
من بر دو نکته تأکید میکنم. کالبد خشن، ذهن خشن و ذهنیت و عینیت خشن در شکلگیری اعمال تأثیر مستقیم دارد. این مسائل زیر پوست جامعه ایرانی وجود دارد. تغییرات گام به گام جامعه و تقویت دهکهای پایین و تغییرات فرهنگی برای افراد جامعه باید مسئله نهادهای متولی ازجمله دانشگاه، مدرسه، رسانه، صداوسیما و آموزش و پرورش جزو ضروریات باشد.