سید جلال ساداتیان
تحلیلگر روابط بینالملل
دور جدید مذاکرات در دولت سیزدهم از 8 آذرماه آغاز شد و تاکنون دو دور هفتم و هشتم آن انجام شده است. از آن زمان تاکنون نزدیک به ۵۰ روز میگذرد و هنوز دود سفیدی از دودکش هتل کوبورگ وین بیرون نیامده است.
علیرغم خوشبینی محدودی که ابراز شده و میشود که توافق، دائم یا موقت حاصل شود، اما تاکنون طرفین به توافق دست نیافتهاند. اظهاراتی هم که در مصاحبهها از سوی نمایندگان کشورهای حاضر در مذاکرات شنیده میشود، مبهم و کم محتواست و مطلب زیادی نمیتوان از آنها دریافت کرد؛ بنابراین میتوان بر اساس تحلیل شرایط و روند کُند مذاکرات به داوری نشست. نویسنده دراینارتباط به چند نکته اشاره میکند:
۱- مذاکرات غیرمستقیم با امریکا از طریق میانجیگری اروپا، چین و روسیه توسط مترجم صورت میگیرد که بسیار وقتگیر و احتمالاً غیردقیق و حتی بعضاً آلوده به منافع و مطامع کشورهای میانجی در مذاکرات است. این در حالی است که محمدجواد ظریف و همچنین سید عباس عراقچی، با تسلطی که به زبان انگلیسی داشتند، با سرعت و دقت مذاکره میکردند و ابتکارات دیپلماتیک خود را برای پیشبرد امور با بهرهگیری از فن بیان و استدلال اعمال میکردند.
۲- عدم تسلط تیم پرتعداد مذاکرهکننده ایرانی به زبان انگلیسی و همچنین مذاکره غیرمستقیم با نماینده امریکا، بهعنوان عنصر اصلی در حل مسائل و مشکلات مربوط به برجام، باعث شده تا میخائیل اولیانوف نماینده روسیه، موقعیت پیدا کند و به نیابت از طرف هیئت ایرانی، با نماینده امریکا رایزنی کند. کشورهای روسیه و چین، رابرت مالی نماینده ویژه آمریکا در امور ایران و نماینده عربستان و کره جنوبی که هر یک به انگیزهای گذرشان به وین افتاده، مذاکره میکنند و نتیجه را به هیئت ایرانی و آمریکایی انتقال میدهند.
روسیه در حال حاضر در حال مذاکره با اروپا و امریکا بر سر حل مسائل اوکراین و بازار انرژی در اروپا و تعداد دیگری از مسائل اختلافی است و از اینکه به نمایندگی از ایران با آمریکا مذاکره میکند، حداکثر بهره را برای ارتقا موقعیت خود خواهد برد و چین هم همینطور است.
۳-موارد اختلافی ایران با هیئتهای مذاکرهکننده از سویی عامل طولانی شدن مذاکرات شده و از سوی دیگر نقش فرانسه، انگلستان و چین را همانند نقش روسیه در اثرگذاری منفی درروند مذاکرات و به نتیجه رسیدن آن به لحاظ تعارض منافع افزایش داده است. درنتیجه تا این زمان بازخورد مثبتی دال بر پیشرفت امور و حل اختلافات بر سر چگونگی رفع انواع تحریمها از سوی غربیها، بهخصوص تحریمهای وضع شده در دوران ترامپ که از روز 18 اردیبهشت 97 شدت پیدا کرد، دیده نمیشود.
موضوع مهم برداشتن تحریمهاست که مطالبه اصلی ایران است. از سوی دیگر اگر توافق صورت گیرد، ایران باید به تعهدات برجامیاش یعنی توقف غنیسازی ۶۰ درصدی و ۲۰ درصدی بازگردد. همچنین ایران باید استفاده از سانتریفیوژهای پیشرفتهتر که سرعت و کیفیت غنیسازی را افزایش میدهد را نیز کنار بگذارد. ایران بر اساس مفاد برجام باید میزان اورانیوم غنیسازی شده خود را برای رفع نگرانی طرفهای مذاکره به کشور ثالث تحویل دهد. این موضوعات همان توافقاتی هستند که پیشازاین بر سر آنها توافق شده بود و آنچه در دور هفتم و هشتم مذاکرات در وین گذشت، چیزی بیش از این نبوده و نیست.
۴- تهدیدات غربیها که مدعی وقتکشی و طولانی شدن روند مذاکرات از سوی ایران است، موضوعی قابلتأمل است که میتواند نتیجه مذاکرات را به خطر اندازد. به نظر میرسد که حدود سه هفته برای اخذ نتیجه و حصول توافق بر سر موارد اختلافی، زمان باقی نمانده است؛ بنابراین اگر مذاکرات به بنبست برسد احتمال کشاندن پرونده هستهای ایران به شورای امنیت و تصویب قطعنامه جدید با همراهی چین و روسیه وجود دارد. همچنین این احتمال وجود که با فعال شدن «مکانیزم اسنپ بک» یا «مکانیزم ماشه» از سوی بریتانیا، شش قطعنامه که در قالب قطعنامه 2231 به حالت تعلیق درآمده بودند، دوباره برای همه کشورها علیه ایران الزامآور شوند.
رویآوری غرب به گزینه «B» یا جایگزین مذاکره برای همه طرفها اعم از شرقی و غربی و ایران پرهزینه و پرمخاطره خواهد بود. در فرآیند این بازی خطرناک، پرسش این است که چه پیشنهاد و چه نوع مذاکرهای میتواند راهگشا و به نفع منافع ملی ایران باشد؟
در صورت ورود به این مرحله، میزان تنش در منطقه افزایش مییابد و مشکلات مردم ایران هم افزون خواهد شد. پرسش این است که آیا بهتر نبود با هزینهای بهمراتب کمتر، اجازه داده میشد در دولت قبل، فرآیند توافق با طرف آمریکایی به نتیجه میرسید تا موضوع پیچیده نمیشد؟ پرسش دیگر اینکه آیا بهتر نیست تا دیر نشده در جهت کسب منافع ملی از تجارب محمدجواد ظریف و سید عباس عراقچی، بهعنوان مشاور، برای خروج از بنبست فعلی و به نتیجه رسیدن کمک گرفته شود؟