به نظر شما انتشار خبر توافق 25 ساله ایران و چین از ابتدا برای مردم جنجالبرانگیز بود. سفر اخیر وزیر امور خارجه به چین و مطرحشدن این موضوع در این بازه زمانی چه دلیلی دارد؟
بر اساس برداشت اولیه من آنچه بهعنوان توافق 25 ساله بین ایران و چین شناخته میشود در حقیقت یک تفاهمنامه است یعنی کلیاتی است که برای همکاریهای آینده موردتفاهم واقعشده و مموراندم است. در حقیقت ما یادداشت تفاهمی را به امضا رساندهایم که بعدها طرفین بر طبق آن قول و قراری برای توسعه روابط بازرگانی و سرمایهگذاری و... خواهند داشت. هر کاری که باید انجام شود در قالب قراردادی خواهد بود که به دلیل خارجی بودن یکطرف قرارداد باید به تصویب مجلس برسد. معرفی این تفاهمنامه با عنوان قرارداد 25 ساله بین ایران و چین بیشتر جنبه داخلی و تبلیغاتی دارد وگرنه نه چین به دنبال امری مبهم است و نه کشور دیگری تفاهم کلی را به شکل توافقنامهای درازمدت مینویسد. چین کشور بزرگی است که توانسته به دومین اقتصاد دنیا تبدیل شود، این کشور اولین صادرکننده جهان است. بازارهای اصلی چین در آمریکا، اروپا، کشورهای عربی و اسرائیل قرار دارد. ایران به عنوان کشوری متوسط نقش محدود در روابط بازرگانی چین دارد. چین در دورههای انزوای شدید، پنجره تنفسی ایران به سوی تجارت خارجی بود. چین در شرایط تحریم توانست برخی از نیازهای ایران را برطرف کند. ازاینرو چین در شرایط خاص کشورمان برای اقتصاد ایران مهم بود.
آیا میتوان سفر وزیر خارجه به چین را زمینهای برای پررنگ کردن نقش چین در جریان مذاکرات وین دانست؟
اگرچه اینطور به نظر میرسد، اما این برداشت در عرصه بینالمللی درسهای خواندهشده است. هدف از سفر وزیر امور خارجه ایران به چین این است که اقتصاد چین برای ایران مهم است. چین خریدار منحصربهفرد نفت و محصولات پتروشیمی ما است. اگر چین نباشد روند صادرات و واردات که برای گردش اقتصادی کشور مهم است دچار مشکل می شود. ایران میخواهد شرایط را بسنجد تا در موقعیتی که آمریکا مایل به امتیازدهی باشد خود را از زیر بار تعهدات خاورمیانهای آزاد کند و شرایط بهتری در مورد تجارت با چین کسب کند. ایران در دنیا کشوری درجه دو و متوسط است که بالقوه ثروتمند است. نیاز آینده چین به انرژی و انواع منابع ایران بالاست و شرایط ایران برای صادرات سهل گیرانه تر است. ازاینرو چین نیز با آیندهنگری درحالتوسعه روابط انحصاری با ایران است. در حقیقت این روابط برای ایران از روی ناچاری و برای چین با نگاه بهره بردن است.
نقش منافع چین و روسیه در ادامهدار بودن تنش بین ایران و آمریکا چیست؟ آیا این تضاد منافع در جریان مذاکرات وین خودنمایی میکند یا خیر؟
این دید بدبینانه است. حتی روسیه که از ادامه مناقشات ایران و غرب به صورت انحصاری درآوردن صادرات گاز و جایگزینی نفت روسیه با سهمیههای فروش نفت ایران نفع میبرد یا استفاده چین از انحصاری بودن تجارت خارجی ایران نمیتواند این احتمال را پررنگ کند. من معتقد نیستم که این سودها آنقدر تأثیر داشته باشد که شرایط متعارف اقتصادی و سیاسی ایران میتواند به نفع این کشورها باشد. همانطور که چین از روابط با ژاپن، آلمان و آمریکا یا از روابط با اعراب بیشتر سود میبرد چون طرفها ثروتمند هستند. ایران بالقوه توانایی ثروتمند بودن و توسعه صنعتی و اقتصادی را دارد. ایران در شرایط سالم و غیر تنشی میتواند مشتری بزرگتری برای چین و روسیه باشد. تنشهای به وجود آمده روی برخی اعتقادات و احساسات و شعارهایی ست که کشور به وضعیت امروز رسیده است. در چنین شرایطی بهره را کشورهای خارجی می برند. در شرایط پیشآمده روسیه میتواند نفت و گاز خود را در بازارهای انرژی جهانی جایگزین انرژی ایران کند. این سود شرایط اضطرار و انزوای ایران است که نصیب قدرتهایی چون چین و روسیه می شود و به معنی علاقه آنها به ادامهدار شدن این شرایط برای بهرهمندی از این سود نیست؛ اما در صورت عادی شدن شرایط اقتصادی بالفعل و بالقوه مبادلات در شرایط طبیعی بهگونهای است که این سود در برابر آن چیزی نیست و منافع برای هر دو طرف بیش از این سود خواهد داشت. ایران ثروتمند برای آمریکا، روسیه، چین، ژاپن و اروپا مهمتر خواهد بود. پرسش این است که چرا عده ای در کشور به جای توسعه اقتصادی و با تصور هل من مبارز طلبیدن در روبرو هستند یعنی توسعه دفاعی را بر توسعه اقتصادی ترجیح میدهند. اینان بدانند که اگر در کشور توسعه اقتصادی صورت گیرد به دنبال آن توسعه دفاعی نیز صورت می گیرد.