دکتر علیاکبر نیکو اقبال
اقتصاددان
آنچه آخرین گزارش مرکز آمار ایران به عنوان نرخ تورم از مواد غذایی نشان میدهد اگرچه برگرانی سنگین مواد غذایی و کوچک شدن سفره خانواده مهر تأیید زده است، اما همه ماجرا نیست. زیرا این آمار بر اساس قیمتهای مصوب دولتی تهیهشده و موج گرانی که در بازار جریان دارد سهمگینتر است. احتمالاً میتوان گفت که در چنین شرایطی دلیل عدم اعتراض مردم این است که دیگر گوشت، ماهی و برنج نمیخرند و این اقلام از سبد برخی از خانوادهها حذفشدهاند.
بررسی جز به جز تورم در اقلام مختلف مواد غذایی راه به جایی نمیبرد، چون قیمت این محصولات به هم وابسته است و با گران شدن یک قلم کالا انواع دیگر کالاها نیز گران میشوند. امروز مسئله گرانی تا حدی جدی شده که نمیتوان یک قلم کالا را دنبال کرد و کاهش قیمت آن را به نتیجه رساند، چون در حرکتهای بعدی کالاهای دیگر نیز گران شدهاند. متأسفانه تورم در بازارها خود را آشکارا نشان میدهد. ازاینرو نمیتوان پذیرفت که دولت بتواند با حرکتهای جزئی قیمت برخی از کالاها و خدمات و مواد را کاهش دهد و به نتیجه مطلوب برسد.
دولت باید به سمت راهحلهای اساسی حرکت کند. باید دید قیمتها به دنبال چه اتفاقاتی بالا رفتهاند و آن ریشهها را جست و راهحلهایی اساسی در پیش گرفت. اینکه به شکل جزئی به محصولی بپردازند و اندکی آن را ارزان کنند راه چاره نیست. چون به هیچوجه نمیتوان اطمینان داشت که آن نرخ برای مدتی طولانی ثابت بماند. اما برای نویسنده اثباتشده تمام برنامههای دولت مقطعی و از جنس تصمیمات و برنامههای مقطعی، موردی، جزئی و دستوری است و از جنس رساندن کالایی به 50 هزار تومان و بعد آن را دو هزار تومان ارزان کردن یعنی کلاه گذاشتن بر سر مردم تا به سرعت آماری بدهیم و بگوییم تورم رو به کاهش است. در تورم بالای 40% و اقتصادی بدون چشمانداز رو به بهبود چه تضمینی وجود دارد که همان دوهزارتومانی که با ضربوزور و دستوری از قیمت کالایی ارزان شده است دو روز بعد ده هزار تومان گران نشود؟ در تصمیمگیریهای اقتصادی باید بازههای زمانی طولانی مدت را در نظر گرفت و کار ساختاری کرد. امروز اقتصاد کشور به اصلاحات ساختاری نیاز دارد.
تورم در بیش از 100 کشور دنیا بین 2 تا 5 درصد است. چشمهایمان را باز کنیم و ببینیم که 60% مردم کشور نیازمند کمک فوری هستند. با این تورم کارگر گوشه خیابان میایستد تا آن روز کار کند و پولی به خانه ببرد. مصائب زندگی جمعیتی از مردم کشور ما امروز در تصور نمیگنجد!
اقتصاددانان وضعیت کشور را تجزیه و تحلیل میکنند و راهحل ارائه میدهند. کدام پیشنهاد اقتصادی را به نتیجه رساندهایم؟ فریاد اقتصاددانان همواره بلند بوده که 30% رشد نقدینگی دهههای گذشته باید نهایتاً 5% میبود! فریاد اقتصاددانان همواره بلند بود که آقایان مخارج دولت بیشازاندازه درآمد است! فریاد اقتصاددانان همواره بلند بود که اگر قدرت چاپ پول رادارید که اجازه نداشتید برای جبران کسری بودجه خود مرتباً پول چاپ کنید! اینها همه به مردم و کشور ضرر و زیان زده است. گفته میشد پایه پولی کشور افزایش پیدا میکند و 30% رشد نقدینگی داریم. اکنون هر خانوادهای که مخارج او بیش از درآمدهایش باشد بدبخت میشود، این بلایی است که بر سر خانوارهای کمدرآمد آمده است.