هلگا اشمید در اولین سفر وزرای خارجه تروئیکا (بریتانیا، آلمان و فرانسه) به ایران در اکتبر سال ۲۰۰۳ (مهر ۱۳۸۲) در هیئت آلمانی بود. این سفر سرآغاز روندی شد که در ایستگاه میانی به توافق سعدآباد رسید و نهایتاً به برجام انجامید. در طرف مقابل هم حسن روحانی بهعنوان دبیر شورای عالی امنیت ملی و محمدجواد ظریف طرف مذاکره بودند. مذاکرات در آن زمان به روایت اشمید، روان پیش نمیرفت. او بعدها به روزنامه آلمانی زود دویچه گفت که ایرانیها پیشنهاد مذاکره درباره برنامه اتمی خود را دادهبودند، ولی تا روز آخر حضور ما در تهران هم چندان انعطاف و تمایلی به دادن امتیاز نداشتند: «داشتیم برای بازگشت عازم فرودگاه میشدیم که نهایتاً ایران برای بیانیه سعدآباد نشانههایی از موافقت نشان دادند و قراری هم گذاشتند که ما را به دیدار سیدمحمد خاتمی، رئیسجمهور ببرند.»
دوران خطابهگویی!
بعدتر اشمید از وزارت خارجه آلمان به دستیاری خاویر سولانا، هماهنگکننده سیاست خارجی اتحادیه اروپا رسید و در همین دوران (دور اول ریاست جمهوری احمدینژاد) بود که در مذاکرات هستهای با اروپا و آمریکا و چین هم سعید جلیلی (که سکان شورای عالی امنیت ملی و مذاکرات را به دست گرفته بود) «گفتوگو درباره کل مسائل جهانی» را مطرح میکند و بخشی از وقت جلسهها هم به خطابههای او میگذرد. باز در همین دوران است که بنا به روایت اشمید، او میبایست ساعتها با علی باقری، دستیار سعید جلیلی، دبیر شورای عالی امنیت ملی ایران صرفاً بر سر محل بعدی مذاکرات چانه بزند: «برای آنکه مذاکرات قطع نشود، ما نهایتاً پیشنهاد ایران را میپذیرفتیم. اینگونه بود که مذاکرات در محلهای مختلفی برگزار شدند، از آلماتی در قزاقستان تا استانبول و مسکو و حتی در بغداد».
نقش محوری در مذاکرات
در دورانی که اشتون و موگرینی هم جانشین سولانا شدند و تا یک سالی از دوران ژوزپ بورل، اشمید به اعتبار مقامش در سرویس سیاست خارجی اتحادیه اروپا نقش محوری را در مذاکرات منتهی به برجام و بعدازآن هم دارد. وندی شرمن، نماینده آمریکا در مذاکرات این نقش را اینگونه توصیف میکند: «قهرمان پنهان این مذاکرات (برجامی) کسی جز هلگا اشمید نیست... او البته درباره خودش هرگز چنین قضاوتی ندارد ولی ما میدانیم و میدانستیم که او نقشی محوری در مذاکرات دارد و در پشت پرده اوست که سرنخها را هدایت میکند و مشاجرات را مدیریت؛ اشمید این پرونده را بیشتر از همه ما همراهی کرده و بیشتر از همه ما هم به زیروبمش آشنا بوده است».
وظیفهای دشوار برای مورا
حالا در مذاکرات پیچیده هفته آینده، البته اگر مشکلی اساسی پیش نیاید، جای اشمید را انریکو مورا خواهد گرفت. مورای ۶۲ ساله از سال ۱۹۸۹ در وزارت خارجه اسپانیا پستهای مختلفی را به عهده داشته، ازجمله در مقام کنسول و سفیر. در دورهای (۱۹۹۹ تا ۲۰۰۹) که خاویر سولانا هماهنگکننده سیاست خارجی اروپا بود، مورا رئیس دفتر او بود. و تا فوریه ۲۰۲۰ هم که ژوزپ بورل، هماهنگکننده سرویس سیاست خارجی اتحادیه اروپا او را بهعنوان مدیرکل سیاسی این سرویس برگمارد، در وزارت خارجه اسپانیا مدیرکل سیاسی بود. در اصل فیزیک نظری خوانده است، ولی به کار دیپلماسی واردشده و صاحب تجارب و شناختی از منطقه بالکان و بحرانهای بوسنی و کوسوو است و کتابهایی هم در این زمینهها نوشته است. در ماههای اخیر هم، بهخصوص با رفتن اشمید از سرویس سیاست خارجی اروپا در ابتدای دسامبر سال پیش و با روی کار آمدن دولت بایدن، مورا در مأموریتی مشابه اشمید، مسئول احیای برجام بوده است، با سفرها و دیدارهای مکرر با همتایان در کشورهای عضو برجام. دو ماه پیش این پیشنهاد مورا بود که ایران و گروه ۴+۱ تشکیل جلسه دهند و آمریکا بهعنوان مهمان در جلسه شرکت کند تا روند بحثها و مذاکرات شکل بگیرد و بنبست مربوط به احیای برجام برداشته شود. ایران نهایتاً با این پیشنهاد مخالفت کرد. ولی مورا ظاهراً از پا ننشسته است.
انگیزههای ابتکارات مکرر
تلاش فشرده، سریع و مجدد مورا در اتحادیه اروپا و همتایانش در گروه ۵+۱ برای به جریان انداختن گفتوگوی ولو غیرمستقیم آمریکا و ایران در راستای تدوین یک نقشه راه درزمینه اقدامات متقابلی که دو کشور باید برای احیای برجام انجام دهند، از دو نگرانی عمده آمریکا و اروپا ناشی میشود. یک نگرانی این است که در پایان ماه مه (10 خرداد) که توافق سهماهه آژانس انرژی اتمی با ایران برای حفظ نظارتها بر تأسیسات اتمی ایران به انقضای خود میرسد، با توجه به بنبست در مذاکرات احیای برجام این توافق قابل تمدید نباشد و رصد بینالمللی فعالیتهای هستهای ایران متوقف شود. درحالیکه روح حاکم بر برجام، یعنی محدود نگاهداشتن برنامه هستهای ایران عمدتاً با همین نظارتها قابل تضمین بوده است.
انتخابات سرنوشتساز خرداد
اروپاییها و آمریکا درعینحال کتمان نمیکنند که توافق احتمالی با دولت روحانی بر سر احیای برجام از یکسو میتواند نامزدهای وابسته به این جناح را در انتخابات ریاست جمهوری در موقعیت بهتری قرار دهد و احتمالاً جلوی پیروزی نامزدی از جناح تندرو را بگیرد. توافق با دولت روحانی همچنین ازاینجهت مزیت دارد که اگر مذاکرات مربوطه اولاً به دولت بعدی در ایران که ترکیب و جهتگیریاش مشخص نیست، موکول شود و ثانیاً این دولت هر سمتگیری هم که داشته باشد تا مستقر بشود و بخواهد کار را شروع کند و اولین آشنایی مقامات مربوطه آن با پرونده برجام و افراد ذیربط در کشورهای دیگر صورت گیرد، ماهها به درازا خواهد کشید.
موفقیت تضمیننشده
بااینهمه، موفقیت مذاکراتی که این هفته در سطح نمایندگان ایران و ۴+۱ و بهطور غیرمستقیم با آمریکا به جریان میافتد چندان قطعی نیست، چراکه رهبر انقلاب برداشتن کل تحریمها از سوی آمریکا را بهعنوان پیششرط بازگشت ایران به تعهدات برجامی تعیین کردهاند. از سوی دیگر رویکرد دولت بایدن در عدم لغو سریع و یک جای تحریمها و امتناع از بازگردان وضعیت قبل از خروج دولت ترامپ از برجام هم، در راستای استفاده از اهرم تحریمها بهمنظور گرفتن امتیازات بیشتر از ایران است. همچنین برای تندروها در ایران این امر هم که توافق احتمالی بر سر احیای برجام احیاناً کمکی به شانس انتخاباتی نیروهای نزدیک به اردوی اصلاحطلبان بکند، موضوعی است که بهسادگی با آن کنار نمیآیند و شاید برای ممانعت از آن از تلاش برای اختلال در مذاکرات وین فروگذار نکنند، رویکردی که مسبوق به سابقه است.