هدی ملک آسا
دانشآموخته ارشد روانشناسی
روش تحلیل رفتار متقابل تجربه رفتار انسان را در 6 سطح معرفی میکند. زمانی که افراد مشغول کار کردن و امرار معاش هستند در قالب این 6 سطح با همکاران و اطرافیان در تعامل هستند که شامل «انزوا – مراسم و مناسک – وقتگذرانی – فعالیت – بازی- صمیمیت» است.
هرچه افراد در رفتارهای زندگی از سمت رفتارهای راست به سمت چپ نزدیک میشوند میزان بده بستان نوازش رفتاری افزایش پیدا میکند. میزان بروز اختلاف میان افراد و اختلالات روانی (کدورت و روانپریشی) افزایش مییابد درعینحال تجربه حس خوب بیشتر برای فرد به وجود میآید.
انزوا
شاید در نگاه اول انزوا یک رفتار متقابل نباشد زیرا که محیط اجتماعی در انزوا کمرنگ است، اما درروش تحلیل رفتار متقابل جایی که فرد اصلاً از حضور فیزیکی خود در یک مکان لذت نمیبرد، بهطور طبیعی وارد انزوا میشود. تجربه انزوا برای افراد به عنوان یک مکانیسم دفاعی درجایی که ترجیح میدهند در رابطه با دیگران قرار نگیرند، مورداستفاده قرار میگیرد. تجربه طردشدگی از سوی والد در کودکی تهدیدی برای بقای فرد است. در مقابل تأیید و تشویق گرفتن از والد حس خوب به کودک میدهد و او را به آن وابسته میکند. تجربه طردشدگی در بزرگسالان با دیدی بالغانه باید همراه باشد. در بزرگسالی باید از فرد طرد کننده خواست تا رفتارش را عوض کند، اگر او این کار را نکرد رابطه را کم کرد و به دنبال رابطهای بود که در آن فرد پذیرفته شود.
مراسم و مناسک
برنامههای اجتماعی یا مذهبی برای گذران وقت است. افراد برای مدت معین یکجا جمع میشوند و به همکاری با یکدیگر برای آن منظور میپردازند بدون اینکه مجبور باشند با شخصی درگیری خصوصی پیدا کنند. در مراسم و مناسک درگیری خصوصی بین افراد کمتر است. مراسم و مناسک بافرهنگ خانوادگی، ارزشهای اخلاقی و دینی، آداب و رسوم محلی ارتباط مستقیم دارد. افراد از یکدیگر انتظاراتی ندارند و ارتباط راحت برقرار میشود.
وقتگذرانی
وقتگذرانی به معنای گذران وقت به بطالت و بیهودگی نیست. گذران وقت با شادی و لذت یعنی فرد میتواند دکمه والد سرزنشگر را خاموش کند و تفریح و سرگرمی را انتخاب کند. افراد خوشبین و خوشاخلاق وقتگذرانی را راهی برای آشنایی و فرصتی برای تعامل با دیگران میدانند.
فعالیت
فعالیتهایی مانند تعمیر وسایل، دیدن فیلم، آشپزی و ... کارهایی است که افراد در طول روز انتخاب و انجام میدهند.
بازی
کتابهای زیادی درباره بازی کردن نوشتهشده است، اما آنچه بازی را از بقیهی روشهای سازماندهی زمان متمایز میکند تجربه شکست و پیروزی، برنده و بازنده شدن، حس بدبختی و خوشبختی و رقابت است. در بازی فرد روی وضعیت «من خوب نیستم» تمرکز دارد. بازی در تعاملات گفتاری افراد و در معاشرتها و رفتارها وجود دارد. نبود تفاهم ویژگی مهم در بازی کردن است. ایجاد حس عصبانیت یکی از اقدامات اساسی در بازی کردن است. تجربه تبادل سرزنش و تحقیر یکدیگر در بازی اتفاق میافتد.
ریشه ارتباطات
افراد دو دستهاند آنهایی که در اشتیاق یگانگی بازیگران حاضرند خطرها برای خود بخرند و متحمل رنج و سختی شوند و در مقابل لذت پیوند با افراد دیگر برایشان بااهمیت است. دسته دیگر افرادی که ترس ذاتی از نزدیک شدن به افراد دارند و اعتقادی به یگانگی رنج بشر ندارند. این افراد تا حد ممکن خود را از دیگران دور نگه میدارند که مبادا گزندی به آنها برسد. افراد اینگونه انتخاب میکنند چگونه وقت بگذرانند.
صمیمیت
صمیمیت پیوند دو بالغ است. افراد با بهکارگیری آنچه در واقعیت است، تصمیمات عاقلانه میگیرند. در این شرایط موضوعات کوچک و کماهمیت تبدیل به مشکلات اساسی در بین افراد نمیشود. پیامها بین افراد بالغ به صورت واضح و بیپرده ردوبدل میشود و فرد بابیان کلمات فرد دیگر را از احساسات خود باخبر میکند. افراد صمیمی مسئولیت کار خود را بر عهده میگیرند درحالیکه در بازی هرکسی مسئولیت را به فرد دیگری منتقل میکند. تحقیر و سرزنش در صمیمیت جایی ندارد و خود واقعی فرد رفتارش را بروز میدهد.
برای داشتن رابطه صمیمانه توجه به نکات زیر ضروری است: افراد نباید بازی دربیاورند، بالغ افراد باید آزاد باشد، افراد پذیرای وضعیت «من خوب هستم – شما خوب هستید» یکدیگر باشند.
افراد با بالا رفتن سن و کسب تجربه و آگاهی میآموزند که میتوان برای داشتن رابطه بهتر با دیگران بهتر است از روش صمیمیت استفاده کرد.