در جوانی کتاب و ادبیات را دوست داشتم. نقاشی می کردم. دکلمه می کردم و بسیار شعر و کتاب می خواندم. فکر می کردم راه تحصیلی من حتما ادبیات خواهد بود. بعد از اینکه به وین رفتم زبان مادری ام به نقاشی تبدیل شد. نقاشی هم یک نوع زبان است و زیربنای نقاشی من همیشه بار ادبی داشته است. در واقع همیشه ادبیات برایم مهم بوده است. رد پای این مساله همیشه در نقاشی های من حس می شود.
بسیاری از اوقات برای خودم هایکو می نوشتم و شعر می نوشتم و کاملا مال خودم بود. هر وقت احساسی داشتم و فکر می کردم ذره ای دلم می خواهد چیزی برای خودم بگویم شعر می نوشتم و کسی از این شعرها خبر نداشت. من راجع به آن حرف نمی زدم.
تا اینکه کتاب بیوگرافی من منتشر شد. در این کتاب تقریبا یک سوم متن من شعر است. یا شعرهای خود من هستند یا شعرهایی هستند که از فارسی ترجمه می کردم و از دیگران بودند حتی چند شعر از آقای خسرو سینایی در این اثر قرار گرفته است. به نظر من شعر متن را رنگینتر می کند.
وقتی دوست شاعر مجاری، آقای تیبوربن کتاب بیوگرافی مرا خوانده بود گفته بود که عجیب است که تو شاعری و چقدر شعر داری و ما شروع به مکاتبه کردیم و من شعرهایم را برایش فرستادم. همچنین شعرهای جدیدی هم نوشتم. با اصرار او و به خاطر تشویق او بود که فکر کردم شعرهای خودم را هم منتشر کنم. به این صورت این مجموعه شکل گرفت.
سرنوشت من و اتفاقاتی که دور و برم می افتاد و به این صورت به نظر من یک ذره مثل ادامه کتاب بیوگرافی من است و همه از واقعیت گرفته شد. دوره های سختی را گذرانده ام. رفتن برخی از عزیران از جمله نوه نازنین ام و رفتن آقای سینایی و رفتن پدر و مادر و همه این مسائل موثر بود. فکر می کردم بهترین شکل که آدم یک جوری خودش راجع به این ها حرف بزند شعر است.
در 19 سالگی در وین شروع به تحصیل کردم و زبان من از بین رفت. تنها کسی که مجاری را می فهمید و با آن زبان سر و کار داشت خود من بودم. مطالعه زیاد می کردم و برای خودم می نوشتم. این وضعیت بعدها به این مجموعه شعر تبدیل شد که اکنون در مجارستان به چاپ رسیده و انگار ادامه کتاب بیوگرافی ام است. تعدادی از نقاشی هایم را هم در آن گذاشته ام. کتاب گل زنبق و خنجر هم شامل نقاشی های من است که آقای تیبور بن برای تصاویر چاپ سیلک با فیگورهای اسطوره ای شعر نوشته و در مجارستان منتشر شده است. اما کتاب «کفش های آبی رؤیاهایم» کاملا شعرهای خود من است و 9 نقاشی در آن است که با جلد می شود 10 تا که آستری کتاب هم گل و مرغ هایم و پرنده ها در باغ است.
گیزلا سینایی سال ۱۳۲۳ در مجارستان به دنیا آمد و تحصیلات آکادمیک خود را در دانشکده هنرهای تزیینی وین به پایان رساند. وی در اروپا و پس از یک کنسرت موسیقی با خسرو سینایی آشنا شد، با او ازدواج کرد و در سال ۱۹۶۷ همراه شوهرش به ایران آمد و قریب ۴۰ سال است که مشغول فعالیت هنری است. وی از سال ۱۳۶۷ تا ۱۳۸۲ در مدارس وابسته به سفارت آلمان مشغول تدریس بود و سال ۱۳۸۰ موفق به عضویت در انجمن هنرمندان نقاش ایران و گروه هنری دنا شد. شرکت در نمایشگاههای متعدد انفرادی و گروهی در ایران، پاکستان، ترکیه، اروپا، آمریکا، کانادا، چین و دبی از دیگر فعالیتهای این هنرمند است.