ستاره صبح-
خروج ترامپ از توافق برجام و همچنین خارج شدن از بسیاری از توافقنامههای بینالمللی ازجمله توافق محیط زیستی پاریس از ترامپ بهعنوان چهرهای خودرأی و مستکبر ساخته که به هیچ توافق بینالمللی پایبند نیست و نظم جهانی را به هم زده است و ازاینرو حضور دوباره او در کاخ سفید نمیتواند برای دنیا صلح، آشتی و آرامش به دنبال داشته باشد. بسیاری از صاحبنظران علم سیاست معتقدند که بایدن سیاستمداری زیرک است و نمیخواهد آمریکا بیش از این در عرصه بینالمللی منزوی شود و نقش بازیگری فعال را در دنیا از دست دهد. او در انتقاد به ترامپ میگوید که با اتخاذ سیاستهای نادرست عرصه بینالمللی را برای کشورهایی ازجمله روسیه و چین بازگشته و ایالاتمتحده در حال حذف شدن از نقش بازگیری در دنیا است. بایدن یک آمریکای قدرتمند را در فعال بودن سیاست خارجی و برقراری صلح، آشتی و دموکراسی در دنیا میداند و مدعی است که باید پیام صلح از ایالاتمتحده به دنیا مخابره شود نه خشونت و ناامنی.
تفاوت ترامپ با ترامپیسم
دکتر مهدی سمتی، استاد علوم ارتباطات معتقد است: «در این برهه تاریخی که انتخابات ریاستجمهوری آمریکا برگزارشده، درک درست از ترامپ و ترامپیسم و فهم تفاوت ایندو اهمیت زیادی دارد. حتی اگر بایدن برنده شود، ترامپیسم با پایان این انتخابات شکست نمیخورد. ترامپ یک رئیسجمهور غیرقابلپیشبینی است. او از همان ابتدا باهدف تبلیغات برای برند شخصیاش وارد عرصه رقابت ریاستجمهوری شد. ترامپ مطمئناً انتظار برد را نداشت و فکرش را هم نمیکرد که اینقدر پیش بیاید. رفتارهای غیرعادی و مضحک رئیسجمهور آمریکا فقط یک نکته انحرافی است و نباید ذهن ما را از واقعیت دور کند. ترامپ یک انحراف از حزب جمهوریخواه نیست، بلکه نتیجه منطقی سیاستهای این حزب است. اگرچه او در عمل سواد حکومتداری، قانونگذاری و قضایی ندارد، اما بهطور غریزی میداند که چطور از الگوهای سیاسی قالب جمهوریخواهان و جنگهای فرهنگی آنها پیروی کند. یک نگاه اجمالی به وقایع سالهای اخیر نشان میدهد که ترامپ چقدر دقیق سیاستهای حزب متبوعش را دنبال کرده است. قرارداد هستهای ایران (برجام) بهعنوان دستاورد بزرگ سیاست خارجی دولت باراک اوباما، مخالفان زیادی در بین جمهوریخواهان داشت؛ پس خروج رئیسجمهور آمریکا از برجام اقدام غیرمنتظرهای نبود. سیاستهای مالیاتی ترامپ هم درواقع تبعیت از دیدگاههای سنتی جمهوریخواهان یعنی سرازیر کردن عواید مالیاتی به جیب ثروتمندان با تحمیل مالیات بیشتر بر طبقه کارگر و کارمند بوده است. مواضع او درزمینهٔ حقوق زنان نیز متأثر از دیدگاههای این حزب است که ریشه در باورهای پایهای مسیحیت دارد. ترامپیسم درواقع درباره خشم نژادی و سیاستهای هویتی است و باید در یک سیستم سیاسی و اجتماعی دیده شود. ترامپیسم تنها یکشکل از پوپولیسم نیست که در سرتاسر جهان رواج پیداکرده است. اگرچه چنین شاخههایی از پوپولیسم خود را بهصورت فرهنگی نمایان میکنند، اما میتوان ریشههای آنها را در زمینههای اقتصادی و سیاسی پیدا کرد. ممکن است بایدن با تفاوت اندکی ترامپ را شکست دهد، اما اینیک باخت بزرگ برای آمریکا خواهد بود، زیرا این کشور این شانس را داشت که ترامپیسم را بهصورت قاطع شکست بدهد. حتی اگر ترامپ ببازد، ترامپیسم همیشه هست و خودش یا فرزندانش یک امپراتوری رسانهای با تفکرات راست افراطی، پر از ترس و نفرت پایهگذاری خواهند کرد. ترامپیسم باید شکست بخورد؛ یک شکست سنگین.»
تغییر مردمسالاری آمریکا
محمدرضا جلایی پور، جامعهشناس نیز معتقد است: «حتی علیرغم پیروزی بایدن، ترامپ همچنان حدود نیمی از آراء را در انتخابات کسب کرد. اگر کرونا نمیآمد هم احتمالاً ترامپ دوباره رئیسجمهور میشد. هشداردهنده و ترسناک است کسب حدود نیمی از آراء شهروندان در بزرگترین اقتصاد و قویترین قدرت نظامی جهان توسط یک خودشیفتهٔ آزارگر جنسی و فاسد و دروغگو و نژادپرست و زنستیز و مجمعالرذائل، آنهم بعد از صدها رسواییاش در برابر چشمها و رسانهها در این چهارسال و اینهمه لطمهاش به محیطزیست و خیر همگانیِ آمریکاییها و جهانیان (آخرینش اینکه بیشترین تعداد ابتلا و مرگ کرونا در جهان را آمریکا داشت). تأثیر ثروتهای بزرگ و رشوهٔ قانونی بر سیاست در آمریکا و مشکلات ساختاری پرشمار نظام انتخاباتی آمریکا (از دشواری رأی دادن تا نظام رأی الکترال بهجای آراء عمومی، و نامحدود بودن هزینههای انتخاباتی) در حال تبدیل مردمسالاری آمریکا به «فرادستسالاری» و «سرمایهسالاری» است. این مشکلات و قدرت پوپولیسم، برای سالها موضوع نقد و اعتراض و اصلاح توسط نیروهای پیشروی این کشور خواهد ماند؛ نیروهای پیشرویی که جنبش و گفتمانشان در این انتخابات پیشروی قابلتوجهی کرد و با هدایت چهرههایی همچون برنی سندرز و الکساندریا اوکازیو کورتز بعد از انتخابات هم گریبان بایدن و حزب دموکرات را رها نخواهند کرد.»