در روزهایی که نفسکشیدن در کلانشهرها به دغدغهای روزمره تبدیل شده، باید با صراحت گفت که سلامت ایرانیان نه در برابر یک، بلکه در برابر سه بحران خاموش قرار گرفته است: آلودگی هوا، کمآبی و ترافیک. هر سه، برخلاف ظاهرشان، نه فقط مسائلی زیستمحیطی یا شهری، بلکه تهدیدهایی مستقیم علیه جسم و روان مردم هستند؛ تهدیدهایی که سالهاست در سایه بیتوجهی سیاستگذاران و عادت عمومی جامعه به وضعیت موجود، به مرز خطرناکتری رسیدهاند.
آلودگی هوا نخستین و شاید ملموسترین بحران است. بر اساس گزارشهای رسمی، در بسیاری از کلانشهرهای کشور، بهویژه تهران، اصفهان و مشهد، تعداد روزهای ناسالم در سال از مرز صد روز گذشته است. هر ذره معلق در هوا، هر دود خروجی از اگزوز خودروها و هر شعله شعلهور در سوختهای غیراستاندارد، در واقع دامی است که سلامت مردم را آرامآرام به اسارت میکشد. کودکان، سالمندان و بیماران قلبی و تنفسی نخستین قربانیان این وضعیتاند. پژوهشهای پزشکی نشان میدهد که آلودگی هوا بهطور مستقیم با افزایش بیماریهای ریوی، سکتههای قلبی و حتی اختلالات شناختی مرتبط است. با این حال، هنوز به جای توسعه حملونقل عمومی پاک و سوختهای استاندارد، راهحلها اغلب به تعطیلی مدارس و توصیه به «در خانه ماندن» خلاصه میشود.
اما آلودگی هوا تنها چهرهی قابل مشاهده بحران نیست. در اعماق خاک خشکشده کشور، کمآبی آرامآرام بنیان سلامت جمعی را نیز تهدید میکند. کاهش منابع آبی، فرونشست زمین، و گسترش ریزگردها نه فقط تهدیدی برای کشاورزی، بلکه خطری برای زیست سالم انسانهاست. آب آلوده و کمکیفیت، سلامت غذایی را به خطر انداخته و مهاجرتهای اجباری ناشی از خشکسالی، فشار روانی و اجتماعی گستردهای بر جامعه وارد کرده است. بحران آب دیگر مسئلهای مربوط به کشاورزان یا حاشیهنشینان نیست؛ بلکه معضلی ملی است که اگر بهسرعت با برنامهریزی علمی و مدیریت درست مصرف مواجه نشود، پیامدهای آن سراسر کشور را در بر خواهد گرفت.
در کنار این دو بحران، ترافیک شهری به کابوسی روزانه بدل شده است. ساعتهای طولانی ماندن در صف خودروها، نه تنها عمر مردم را در دود و عصبانیت میسوزاند، بلکه اثرات مستقیم روانی و فیزیولوژیک بر سلامت دارد. اضطراب، خستگی مزمن، و حتی افزایش فشار خون از پیامدهای ثابت ترافیک مزمناند. افزون بر آن، ترافیک خود عامل تشدید آلودگی هواست، و چرخهای معیوب ایجاد میکند که هر روز بیشتر سلامت مردم را فرسوده میسازد.
اگر بخواهیم از این سهضلعی بحران عبور کنیم، چارهای جز بازنگری جدی در شیوه زندگی و سیاستگذاری شهری نداریم. اصلاح الگوهای مصرف سوخت و آب، توسعه زیرساختهای حملونقل عمومی، آموزش عمومی درباره سلامت محیطی و ایجاد نظام پاسخگو برای مدیریت بحرانهای زیستمحیطی، از گامهای فوری و ضروریاند. سلامت ایرانیان در گروی تصمیمهای امروز ماست؛ تصمیمهایی که اگر باز هم به فردا موکول شوند، فردایی برای جبران باقی نخواهند گذاشت.