ستاره صبح آنلاین /پیام فیض:19 دی ماه سال 1395 اکبر هاشمی رفسنجانی رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام ناگهان از دنیا رفتند.خبری که به سرعت ایران و جهان را فرا گرفت.عده ای از مردم روبه روی درب بیمارستان شهدای تجریش تجمع کردند به نحوی که تمام خیابان های منتهی به آن منطقه بسته شد.تشییع جنازه آیت الله با حضور میلیونی اقشار مختلف مردم و مسئولین به نحوی بود که جمعیت کم سابقه ای در خیابان ها حضور پیدا کردند.گفتنی است که روزنامه ستاره صبح در شماره 479 در تاریخ 12/11/1395 در زیر عکس یک خود نوشت:«انقلاب بدون هاشمی».امروز ششمین سالگرد رحلت اوست. به همین مناسبت ستاره صبح گفتگویی با غلامعلی رجایی مشاور آیت الله هاشمی در مجمع تشخیص مصلحت نظام انجام داده است که در ادامه می خوانید:
به نظر شما نقش آیت الله هاشمی در تحولات کشور چگونه بود؟
آیت الله هاشمی به دلیل سابقه ای که در قبل و بعد از انقلاب داشت و ارتباطی که با امام داشت در هر منصبی که قرار می گرفت چه رسمی و چه غیر رسمی نقش آفرین بود. او از جمله معدود افرادی بود که در روند تاریخی ایران اثرگذار بود.به طور مثال ایشان در زمانی که رئیس مجلس بودند پیشنهاد تاسیس مترو را دادند در صورتی که مترو ربطی به رئیس مجلس نداشت.یا در موردی دیگر که دانشگاه آزاد را تاسیس کردند و هزاران دانشجو و کادر تربیت کرد. چه در دوران امام و چه در دوران بعد از امام ایشان نقش پر رنگی در تحولات کشور داشتند اما در اواخر عمر ایشان در مجمع تشخیص، قدر او به درستی دانسته نشد. البته مجمع هم جای مهمی بود زیرا روسای قوا حضور داشتند.البته به همین دلیل برخی روسای جمهور به جلسات مجمع نمی آمدند مانند احمدی نژاد. حتی به معاونین و وزرا دستور می دادند در جلسات کمیسیون ها شرکت نکنند. حسن روحانی هم به دلیل نزدیکی با شخص آیت الله هاشمی در جلسات حضور پیدا می کرد زیرا معتقد بود رئیس جمهور بعد از رهبری دومین شخص است و نباید در جلسات مجمع شرکت کند. بنابراین نقش آفرینی آیت الله هاشمی چه در دوران مجلس و دولت و چه در دورانی که فقط رئیس مجمع بودند یک نقش ماندنی است. هاشمی هم مسائل سیاست داخلی را به خوبی متوجه می شد و هم به سیاست خارجی اشراف مناسبی داشت.او در شناخت مسئله و مشکل بسیار باهوش بود.وی در مقطعی به خوبی متوجه شد که مشکل ایران با جهان اسلام به دلیل عدم ارتباط با عربستان است.او شخصا برای حل مسئله اقدام کرد و نتیجه آن این شد که کنفرانس اسلامی به رغم همه مخالفت اهل سنت عربستان در تهران برگزار شد و ریاست آن به سید محمد خاتمی واگذار شد.
افکار عمومی جامعه معتقد بودند که آقای هاشمی همیشه راهی برای بن بست ها پیدا می کرد و او را مرد عبور از بحران می دانستند. دلیل این موضوع تجربه خوب ایشان در مقاطع مختلف تاریخ بود.
به نظر شما امروز اگر آیت الله هاشمی زنده بود درباره تحولات داخلی و خارجی چگونه عمل می کرد؟
اگر هاشمی امروز بود در تحولات داخلی کشور حق را به مردم می داد.اعتبار و اقتدار حکومت ها به مقبولیتی است که نزد مردم دارند.مردم نماینده هایی را به مجلس می فرستند تا به دولت رای اعتماد بدهند.مردم یک نفر را هم انتخاب می کنند و به پاستور میفرستند تا امور کشور را اداره کند.آن فرد باید در جهت خواست افکار عمومی گام بردارد.
امروز اگر هاشمی بود به سمت حل مسئله پیش می رفت.ایت الله هاشمی در ابربحران های کشور مشکل را به چند مسئله تجزیه می کرد و سپس برای هر مسئله به صورت جداگانه راه حل ارائه می کرد.به طور مثال آقای هاشمی در اتفاقات سال 88 صریحا گفتند کسانی که کتک خوردند و تلفات داده اند از آنها دلجویی شود.کسانی هم که زندان هستند باید بیرون بیایند.اگر هاشمی بود اجازه نمی داد به سمت راه حل قهر با مردم پیش برویم.
به هر حال افرادی که در خیابان هستند مردم هستند و از خارج نیامدند.او رضایت عمومی را بدست می آورد.هاشمی در توجیه مردم توانایی بالایی داشت و معتقد بود اگر با مردم گفتگو کنیم آنها پشت نظام را خالی نمی کنند.این همان سیره امام بود که می گفت کاری را که نمی توانید به مردم توضیح دهید انجامش ندهید. اواخر عمر ایشان راه حل هایی که می داد مورد اغماض واقع می شد.هاشمی معتقد بود برای مسائل سیاست خارجی در منطقه باید دو کشور قدرتمند ایران و عربستان بایکدیگر متحد باشند.روابطی که او با عربستان برقرار کرده بود در این جهت بود.
سال 92 پادشاه عربستان 2 نامه به آیت الله هاشمی نوشت و او را به حج دعوت کرد.در آن نامه نوشته شده بود دلم برای شما تنگ شده و زیر نامه را امضا کرده بود و نوشته بود «اخوکم عبدالله».آقای هاشمی آن سال نرفت و جالب است که آقای روحانی که رئیس جمهور بود دعوت نشد.
این مسئله مشخص می کند که او چه جایگاهی در جهان عرب داشت.در اکثر ملاقات های خارجی که آقای هاشمی با مسئولان خارجی داشت از ایشان راه حل می گرفتند.یعنی صرفا به دنبال گذراندن و دیدار با وی نبودند بلکه از او راه حل مسائل مختلف را می خواستند.دیدار با آقای هاشمی همیشه به نتیجه منجر می شد و این نشان می داد که او انسانی پخته و دور اندیش است.
هاشمی همیشه امیدوار بود.خودشان نقل می کردند در دوران زندان هرگاه بلند گو روشن می شد تصور من این بود که الان می گویند اکبر هاشمی آزاد است این در حالی بود که حکم هاشمی در حد ابد بود.اما او خودش را در فضای پر از امید حفظ می کرد.
نظر آیت الله هاشمی درباره اصلاح در قانون اساسی در سال 1368 چه بود؟
خاطرم هست یکبار یکی از اعضای مجمع در ارتباط با تجدید نظر در قانون اساسی مجلس بازنگری با آیت الله هاشمی مشورت کردند آقای هاشمی به خوبی صحبت های او را گوش کرد و به اتفاق 3نفری به درب اتاق ایشان رفتیم که گفتند من موافق نیستم.زیرا افرادی که در مجلس بازنگری یا تجدید نظر می ایند افرادی هستند که به حاکمیت منصوب هستند و ممکن است اختیارات جدیدی به ولی فقیه بدهند که سال 68 نداده اند.گفتندکه شما هم دنبال نکنید زیرا اختیاراتی را اضافه می کنند که ممکن است شما خودتان پشیمان شوید.
در ذهن آیت الله هاشمی مردم صاحب اصلی کشور بودند.آقای هاشمی بیشترین ارتباط را با امام داشت و سیره امام را به خوبی می شناخت و معتقد بودحکومت برای مردم است.
آقای هاشمی در خطبه هایی که میخواند جنجال ایجاد می شد.به طور مثال او حجاب را چادر نمی دانست و خوفی از اینکه به او دشنام دهند نداشت.آقای هاشمی فرد شجاع و جسوری بود.
او فقیهی نواندیش نیز بود.او معتقد بود مایه خجالت جهان اسلام است که دو یا سه روز به علت اختلاف نظر عید فطر وجود دارد.معتقد بود این مسئله با حکم حکومتی رهبری قابل حل است.