هنر درمانی در کودکان
دکتر آزاده سهرابی میگوید: «هنر درمانی ابتدا از کودک شروع شد. یعنی هنردرمانی از جایی کشف شد که یک نفر نقاشی کودکان را تحلیل کرد. این فرد متوجه شد که رفتار کودکان، خصوصاً کودکان ناسازگار در نقاشیهایشان بازنمود دارد. هنر درمانی پایهگذاری شد. در حال حاضر هنر درمانی در تمام شاخصها کارکرد دارد؛ بیماران سرطانی، بچههایی که اوتیسم، بیشفعالی، عدم تمرکز و توجه دارند.»
نقاشی درمانی
این روانشناس هنر درمانی را در 3 شاخه تفکیک کرد: «در 3 شاخه کودک، نوجوان و بزرگسال میتوان هنر درمانی را جدا کرد. این تفکیک به این معنا است که کدام هنر برای کدام گروه سنی کارکرد دارد. مثلاً نقاشی که یکی از زیرشاخههای هنردرمانی است، برای کودکان کارکرد دارد. چراکه کودکان بیان کلامی کاملی برای مطرح کردن مشکلاتشان ندارند، اما آنها مشکلاتشان را در نقاشیهایشان بروز میدهند. مثلاً هنر درمانگر از کودک میخواهد که خانوادهاش را نقاشی کند. اینکه خودش را در چه جایگاه و چه ابعادی میکشد، بقیه اعضای خانواده را در چه ابعادی میکشد، آیا اینکه خودش را در کنار خانواده میکشد یا تنها میکشد، آیا درون خانواده میکشد یا بیرون خانواده، از چه رنگهایی برای خودش و دیگران استفاده میکند، همه تفسیر میشود. یعنی تفسیر نقاشی کودکان یک شاخه مهم در هنر درمانی است. در مهدکودکهای دنیا متخصصانی هستند که نقاشی کودکان را تفسیر میکنند.» سهرابی با اشاره به اهمیت خطوط و رنگ در نقاشی کودک گفت: «خطوط در نقاشی تفسیر دارد که نشانه احساسات درون کودک است و بر اساس آن روانشناس با کودک حرف میزند.»
تئاتر درمانی
هنردرمانی برای نوجوانان به گفته سهرابی شکل دیگری دارد: «عموماً هنرهایی کاربرد دارند که قدرت بیانگری دارد. چراکه نوجوان در این سن با مسئله هویت، اعتمادبهنفس و عزتنفس درگیر هستند. در این رده سنی تئاتر درمانی کارکرد بیشتری پیدا میکند، چراکه نوجوان احتیاج دارد خودش را بیان کند. نوجوان به آگاهی رسیده است و میتواند در قصه خودش را روایت کند. به همین دلیل تئاتر درمانی برای نوجوانانی کارکرد دارد که در جمع نمیتواند خودشان را بیان کنند و درگیر اعتمادبهنفس، عزتنفس و هویت هستند. تئاتر میتواند به ابزار وجود نوجوان کمک کند.»
ساخت پویانمایی
او هنردرمانی را برای همه خصوصاً نوجوانان ضروری خواند: «باید بهضرورت هنردرمانی و کاربرد آن پی برد و به آن سطحی نگاه نکرد. نوجوانان امروز درگیر فضای مجازی هستند. خیلی از دهه هشتادیها و نوجوانان امروز در معرض انیمهها هستند و درنتیجه جذب ساخت پویانمایی میشوند و دوست دارند که در بزرگسالی در این صنعت فعالیت کنند. چه چیزی در این هنر دیده است؟ باید گفت که فعالیت خلاقانه در آن را دیده است.
موسیقیدرمانی
وی افزود: توجه نمیکنیم که نوجوانان چرا جذب برخی از موسیقیها میشوند. چرا موسیقی کرهای، هیپهاپ در بین نوجوانان رشد کرده است؟ دلیل آن برونریزی این نوع از موسیقی است. موسیقی که شلوغ است و مشابه ذهن نوجوان است. پر از هیجان و پر از میل ابراز گری است. زمانی که ما خودمان این ابزار را در اختیار نوجوان بگذاریم تا بتواند هیجانات سرکوبشده، خشم درون خانواده، خشم از همسنوسالان را بروز بدهد.
مهارت کنترل خشم
سهرابی در ادامه گفت: «باید بدانیم که خشم برای نوجوانان است و ویژگی دهه هشتادیهاست. زمانی که ما به او ابزار بدهیم و بگویم در این فرآیند خشمت را تخلیه کن و به یک مهارت مثبت تبدیلش کن، او خیلی چیزها را یاد خواهد گرفت. اولا از شر هیجانهای سرکوبشده آزاد میشود، ثانیاً به او یک مهارت یاد میدهید که بتواند هیجانهایش را به یک کار مثبت تبدیل کند.»
هنردرمانی در بزرگسالی
او هنر درمانی در بزرگسال را اینگونه شرح داد: «دیگر مرزبندی به این معنی وجود ندارد. مثلاً بزرگسالی که اضطراب دارد، تمرکز و مدیریت ندارد. حال اگر این فرد هدایت بشود به سمت هنری مثل تذهیب در نگارگری طبیعتاً به درمان او کمک میشود. چراکه تذهیب نیاز بهدقت و تمرکز بالایی دارد و یادگیری این هنر به زندگی او کمک میکند که همین دقت و تمرکز را در زندگی خود ببرد. یا موسیقیدرمانی که در ایجاد آرامش فرد خیلی کارکرد دارد.» او از شاخههای دیگر هنر درمانی همچون مجسمهسازی، کلاژ، عکاسی، نقاشی، تئاتر، رقص نام برد و تأکید کرد: «هرآن چیزی که در آن فعالیت خلاقانهای صورت میگیرد، زیرمجموعه هنردرمانی است که میتواند از آن استفاده کرد.»
هنر از نگاه ارسطو و نیچه
سهرابی به نکته فراموششده در هنر درمانی اشاره کرد: «چرا پیوند مردم باهنر خصوصاً هنرهایی همانند تئاتر، موسیقی و دیدن فیلم مهم است؟ این به تعریف هنر از ارسطو برمیگردد. ارسطو میگوید که هنر در آرامش ذهن و روح بسیار مؤثر است و او واژه کاتارسیس را اختراع میکند که بعدها خیلی از این واژه استفاده میشود. حتی نیچه تعریف دیگری از کارتاسیس ارائه میدهد: «پالایش روح، تخلیه هیجانی.» او میگویند زمانی که مخاطب در معرض دیدن تراژدی قرار میگیرد برایش کارتاسیس اتفاق میافتد. یعنی مخاطب همراه با قهرمان، تجربه خطا یا خارج عرفی را تجربه میکند و تاوانی که را میدهد بیشتر از آن چیزی است که مستحق آن است. یعنی مخاطب همراه قهرمان تراژدی هم خودش را میبیند و همراه قهرمان احساس رنج را هم تجربه میکند. مخاطب درنهایت به ترحم و شفقتی میرسد و ماجرا برایش تمام میشود. انگار ناخودآگاه مخاطب با اثر هنری ارتباطی برقرار میکند و به شکل درونی کارتاسیس و پالایش هیجانات و احساسات روحی برایش اتفاق میافتد و در انتهای داستان مخاطب به همراه قهرمان با درون خودش به آرامش و شفقت میرسد.»
او به موسیقی و توضیحات نیچه اشاره دارد: «نیچه دست روی موسیقی میگذارد. میگوید مخاطب وقتیکه به موسیقی گوش میدهد، از فردیت خودش جدا میشود و در فضایی قرار میگیرد که به کارتاسیس و پالایش میرسد.»
غفلت از هنر
سهرابی در ادامه توضیحات خود به کمتوجهی به هنر اشاره دارد: «در جامعه ما به هنر و تعدد آن توجه نمیشود، اگر در جامعه ما همهجا کنسرت موسیقی باشد، تئاترها به راه باشد و فیلمهایی باشد که به مو لفها توجه کند، گالریها به راه باشد و مردم را زیاد باهنر انس بدهیم کمترین کار حس آرامش و کارتاسیس در مخاطب است. اما ما از هنر غفلت میکنیم.»