نگاهی به سریال «یاغی» و رمان «سالتو»
سمیرا هوری- شاعر و پژوهشگر
[email protected]
اشاره: سریال «یاغی» ساخته محمد کارت ازجمله آثاری است که پخش آن در شبکه نمایش خانگی بهتازگی شروع شده و تاکنون سه قسمت از آن منتشر شده است. ماجرای سریال درباره کشتیگیر جوان و نابغهای است که با پیشنهاد حمایت مالی از سوی یک مرد ثروتمند مواجه میشود. در ابتدای تیتراژ آغازین این سریال ذکر شده که این مجموعه با نگاهی به رمان ایرانی «سالتو» نوشته مهدی افروزمنش ساخته شده است. در ادامه به بررسی هر دو اثر و تقابل آنها میپردازیم.
سریال «یاغی» در ژانر خانوادگی و اجتماعی، به کارگردانی محمد کارت و تهیهکنندگی سید مازیار هاشمی این روزها از فیلیمو در حال نمایش است و با همین سه قسمتی که از پخش آن میگذرد، نظر مخاطبان را به خود جلب کرده است. رمان «سالتو» نوشته مهدی افروزمنش نیز در زمستان سال ۱۳۹۵ توسط نشر چشمه به چاپ رسید و تا به امروز بارها تجدید چاپ شده است. قبل از هر چیز باید گفت که توجه و اعتماد سازندگان فیلم و سریال به رمانهای ایرانی شایسته تقدیر و تحسین است. در همین اواخر و پیش از سریال «یاغی»، سریال «زخم کاری» هم به نویسندگی و کارگردانی محمدحسین مهدویان بر اساس رمان «بیست زخم کاری» نوشته محمود حسینیزاد ساخته و از شبکه نمایش خانگی پخش شد که مورد توجه قرار گرفت و نظرها و نقدهای مثبت و منفی مختلفی به آن وارد شد؛ اما به نظر میرسد که سریال «یاغی» را چندان نمیتوان یک اثر اقتباسی دانست.
فصل مشترک میان سریال «یاغی» و رمان «سالتو» در این سه قسمت پخش شده، موضوع «کشتی» است. «جاوید» در سریال «یاغی» و «سیاوش» در رمان «سالتو» پسر فقیر هفده هیجده سالهای است که استعداد خوبی در کشتی دارد و بسیار به این ورزش علاقهمند است. غیرازاین موضوع که یکی از محورهای اصلی روایت است، در این سه قسمت پخش شده انطباق معناداری میان سریال «یاغی» و رمان «سالتو» به چشم نمیخورد. البته برای قضاوت در مورد میزان بهرهگیری و تأثیرپذیری سریال «یاغی» از رمان «سالتو» هنوز زود است.
در مورد تفاوتها و تقابلهای سریال «یاغی» و رمان «سالتو» میتوان گفت که در سریال «یاغی» بهمنظور ایجاد جذابیت و کشش بیشتر در داستان برای بیننده، یک خط روایی عاشقانه که در رمان «سالتو» نقش چندان پررنگی ندارد، تغییر شکل یافته، شاخ و برگ پیدا کرده و جزء محورهای اصلی و تأثیرگذار قصه قرار داده شده است.
در رمان «سالتو» خود ورزش کشتی چنان دقیق و موشکافانه توصیف میشود که میتوان آن را یک شخصیت مجزا در داستان به حساب آورد. بهعنوانمثال در بخشی از این رمان چنین میخوانیم:
«کشتی وحشی است. وقتی وارد گودش بشوی فریادرسی نخواهی داشت. کسی نیست بگوید چهکار کنی. خودتی و خودت. داوری هم هست مثل خدا دستنیافتنی؛ تصمیمگیر و قضاوتگر؛ کاری به تلاشها و رنجهات ندارد، فقط میگوید بردهای یا باختهای. کور وارد تشک میشوی و زمان میبرد بفهمی حریفت چه زور و قدرتی دارد یا تو ضعفت کجاست، اما دیگر راه برگشتی نیست. باید پیش بروی. نمیتوانی زمان را نگه داری و شانس دیگری بخواهی. حتی نمیتوانی از تشک بروی بیرون. در آن لحظه بیچارگی، در آن بیکسی مطلق، هیچی نداری جز استعداد و تواناییات».
در سریال «یاغی» هنوز چنین تمرکز شخصیتپردازانهای را در مورد کشتی ندیدهایم.
در رمان «سالتو» تهران نیز مانند کشتی شخصیت زندهای دارد. محلهای در جنوب شهر با لقب «جزیره» بسیاری از معضلات مهم اجتماعی کشور را از قبیل کودکان کار، فقر، تنفروشی و اعتیاد به نقد میکشد. علاوه بر این، شبکههای پردرآمد توزیع مواد مخدر و گردانندگان ثروتمند آن بخش مهمی از رمان «سالتو» است. بر این چهره خشن و دردناک از تهران در سریال «یاغی» دستکم تا به این جای کار چندان تأمل و تأکید نشده است.
با همه این تفاسیر، سریال «یاغی» در همین ابتدای امر با اعتبار نام محمد کارت که تاکنون خوش درخشیده و موفق بوده است، حضور بازیگران چهره و ستارهای مانند پارسا پیروزفر و طناز طباطبایی، بازی خوب شخصیت اصلی داستان یعنی علی شادمان و صحنهها و قابهای جذاب بصری از محلههای فقیرنشین، توانسته است نظر بینندگان و اهل فن را متوجه خود کند.
باید منتظر بود و دید که در ادامه چه فرازوفرودی برای این سریال رقم خواهد خورد. امید که سریال سازان و سینماگران همچنان به رمانهای ایرانی روی خوش نشان بدهند و با ساخت آثاری بر اساس رمانهای داخلی، به بیشتر دیده شدن کتابهای خوب حوزه ادبیات داستانی و آشنایی مخاطبان با این کتابها و نویسندگانشان کمک کنند.