سمیرا هوری- شاعر و پژوهشگر
[email protected]
مونس الرزاز رماننویس اردنی و از خانواده عمر الرزاز نخستوزیر سابق اردن است. او در سال ۱۹۵۱ در شهر «السلط» به دنیا آمد و در ۵۱ سالگی از دنیا رفت. یک سال پس از مرگ مونس الرزاز مجموعه آثار او که شامل 12 رمان و مجموعه داستان «نمرود» بود به چاپ رسید. مونس الرزاز پیش از آن نیز نوشتههای پراکنده بسیاری در روزنامههای پرمخاطب عربی منتشر کرده بود. او همچنین تا زمان مرگش سردبیر مجله «افکار ثقافیه» بود که توسط وزارت فرهنگ اردن منتشر میشد. رمان «گاهی که رؤیا بیدار میشود» چهارمین اثر این رماننویس و ازجمله مطرحترین آنها است؛ بهگونهای که برخی از طرحهای نهفته در این رمان سالها بعد منجر به خلق اثر دیگری به نام «جادوگر چشم آبی و پادشاه خوابها» شد. این رمان با ترجمه اصغر علیکرمی مترجم نامدار زبان عربی ابتدا توسط نشر شبگیر و سپس در زمستان سال گذشته توسط نشر شانی به چاپ رسید و مورد استقبال خوانندگان ادبیات داستانی قرار گرفت.
داستان رمان «گاهی که رؤیا بیدار میشود» بهطورکلی با مقوله خواب و رؤیا پیوند دارد. شخصیت اصلی داستان مردی به نام «مختار»؛ عاشق دیرین زنی به نام «هبه» است. مختار که از کودکی و به شکل موروثی صاحب قدرتهایی خاص و ماورائی است، از طریق دنیای خوابها با معشوق خود ارتباط برقرار میکند، چراکه در دنیای واقعی هبه شوهری بسیار قدرتمند و صاحب نفوذ دارد. مختار و هبه با خوردن قرص والیوم به خوابی عمیق فرو میروند و در سرزمینی که تحت فرمانروایی پادشاه خوابها است دیدار میکنند. در این میان، شوهر هبه متوجه خوابهای طولانیمدت او میشود و فرازوفرود داستان شکل میگیرد.
رمان «گاهی که رؤیا بیدار میشود» به همین سادگی که به آن اشاره شد روایت نمیشود. این داستان چند روایی است؛ به این معنا که یک اتفاق واحد، از طریق روایتهای مختلف و گاه متناقض به خواننده ارائه میشود و قطعیت صد درصدی در ارجحیت یک روایت به دیگری وجود ندارد. در کنار این روایات متعدد، زاویه دید و شخص راوی هم در قسمتهای مختلف رمان عوض میشود.
رمان «گاهی که رؤیا بیدار میشود» وجوه و ابعاد متفاوتی دارد که در طول مطالعه و پیشروی داستان خود مینماید. بهعنوانمثال یکی از وجوه این رمان افسانه گون بودن آن است. وقتیکه شخصیتهای داستان وارد پادشاهی خواب میشوند و در کنار آن اقلیمهای مختلفی مانند پادشاهی طرب، پادشاهی عشق و پادشاهی شعر هم توصیف میشود، حضور افسانههای قدیمی و اسطورههای کهن در پرداخت قصه جلوه میکند.
وجه دیگر داستان، وجه روانشناسانه و کهنالگویی خواب است. طبق نظریات یونگ در کتاب «انسان و سمبلهایش»؛ خواب یک پدیده عادی روانی است که در آن واکنشهای ناخودآگاه یا تحریکهای خودانگیخته به خودآگاه راه مییابند؛ و این همان چیزی است که در رمان «گاهی که رؤیا بیدار میشود» در شخصیتهای مختار و هبه میبینیم. اهمیت، کارکرد و قدرت خواب چنان در این رمان توصیف میشود که حتی به پیشبینیهای علمی نیز میرسد و بیان میشود که انسان در آینده و با پیشرفت فناوری به این امکان دست مییابد که خود تصمیم بگیرد هر شب چه خوابی ببیند.
وجه دیگر این رمان وجه لطیف و شاعرانه آن است؛ مثلاً در بخشی از این داستان میخوانیم: «به سمت جهان بیداری دویدیم. از حاشیهای که رنجها در آن ساکن شده بودند، گذشتیم. از کنار مغازهای رد شدیم که صاحب آن، ابر و زمان میفروخت.» در این بخش میتوان برداشتها و تحلیلهای استعاری و ظریفی از «حاشیه رنجها» و «مغازهای که صاحبش ابر و زمان میفروشد» داشت. در کنار تمام این وجوه، به فراواقعی و سورئال بودن داستان هم باید اشاره کرد. حتی میتوان گفت که پذیرش رفتوآمد شخصیتها به دنیای خواب و عادی شدن تدریجی این موضوع در طول داستان، ما را به رئالیسم جادویی نیز میرساند.
درنهایت میتوان گفت رمان «گاهی که رؤیا بیدار میشود» یک رمان مدرن و امروزی با روایتی عجیب، تو در تو و کمی سختخوان است که تصور و پیشفرض خواننده را از ادبیات عرب به هم میریزد و او را شوکه میکند. البته ترجمه روان و مسلط اصغر علیکرمی و دقت او در حفظ جزئیات روایت نیز قابلستایش است.