مترجم: فرزام کریمی
ستاره صبح: «ماجراهای هاکلبری فین» نوشته مارک تواین که در فوریه ۱۸۸۵ میلادی منتشر شده، یکی از محبوبترین و ممنوعترین کتابهای تاریخ آمریکاست. این کتاب در نگاه نخست یک داستان ساده درباره یک پسر و یک برده فراری است؛ اما در عمق، این کتاب مواجهه بردگی و نژادپرستی است. ارنست همینگوی در «تپههای سبز آفریقا» نوشته: «تمام داستانهای ادبیات مدرن آمریکا از یک کتاب مارک تواین به نام «ماجراهای هاکلبری فین» نشات گرفتهاند. پیش از آن هیچچیز نبود. هیچکدام از کتابها به این خوبی نبودند.» متن پیش رو روایت «سنفورد پینسکر» استاد مطالعات ادبی کالج فرانکلین آمریکا درباره این کتاب است.
آزادی موضوعی بنیادین و عمیق در جامعه آمریکا محسوب میشود. شاید من نخستین کسی باشم که قصد دارم با دوباره مطرح ساختن چنین موضوعی شکاف میان وعدهای به نام آزادی و عدم تحقق و یا کمتر تحقق یافتن آن را مطرح کنم. ایالاتمتحده آمریکا در قرن نوزدهم با پدیدهای عجیبوغریب به نام بردهداری درگیر بوده است، اما من به این باور رسیدهام که هنوز میتوان راه مواجهه با چنین موضوعاتی را در «ماجراهای هاکلبری فین» اثر مارک تواین جستجو کرد. معدود نویسندههایی نظیر تواین را میتوان در تاریخ آمریکا یافت. جورج اورول منتقد ادبی انگلیسی یکی دیگر از اشخاصی به شمار میرفت که بهسان تواین پیشگویی صادق بود و این نکته را میتوان در جملاتش رؤیت کرد. آنگاهکه میگوید: «نخستین وظیفه مردان باهوش بازگویی بدیهیات است و همین نکته را میتوان در حرکت جیم و هاک در هاکلبری فین رؤیت کرد، رفتن آنها به سمت پایین رودخانه کمتر از آزادی در معنای آمریکاییاش نیست، اگرچه معنای اصیل آزادی را تداعی نمیکند.»
منتقدان آثار تواین عموماً محافظهکارانی هستند که تلاش میکنند خود را در پشت زبان صریح او پنهان کنند و با بهکارگیری جمله نثر بیادبانه در قبال وی خود را اقناع کنند. پس اجازه دهید تا نگارنده با رویکرد اورولی موضوع را موردبررسی قرار دهد. ماجرای هاکلبری فین بدون لحظهای مکث در عطش آزادی است و برای کسب آزادی حقیقی میجنگد تا آن را به دست آورد. این کتاب برای زمانی طولانی در مهد آزادی و دموکراسی جهان (آمریکا) از کتابخانههای عمومی به علت نثر صریح، شرورانه و بیادبانهاش جمعآوری و توقیف شده بود! تفکر آنها بر این رویکرد استوار بود که این رمان جوانان را به سمتوسوی فساد و تباهی خواهد کشاند! و آنها را نسبت به غرب زیبا بدبین خواهد کرد. اتهامی کهنه که به هر نگرشی که مخالف با آنها بود نسبت داده میشد. این اتهام از دوران پس از سقراط باب شده بود که جوانانی که از عقیدهای متفاوت نسبت به نظمی حاکم برخوردار بودند را فاسد مینامیدند.
اتفاقی که در باب تواین رخ داد این بود که وی سبب رنجیدهخاطر شدن اخلاقگرایان شده بود، چراکه در سطور رمانش حقایق را برای مخاطب بازگو کرده بود. بهزعم تواین واژه حامل حقیقت است و این رویکرد وی را میتوان در قبال شخصیتپردازی هاک در اثرش رؤیت کرد. حال بگذارید تا بر روی مفهومی که پیشتر به آن اشاره کرده بودم (معنای حقیقت) تمرکز کنم. آنچه باید در قبال حقیقت متذکر شد توجه ویژه به راوی حقیقت است. این بدان معناست که آنچه بیان میشود باید آگاهانه و بهدرستی فهمیده شود. همیشه حقیقت آن چیزی نیست که در گفتار و رفتار هاک در هاکلبری فین دیدهایم، بخشی از مخاطبان تواین از گذشته تاکنون در جستجوی تشخیص دروغ از حقیقت در آثار وی بودهاند، اما میتوان گفت که حقیقت خود یکی از واژگان صعب، رنجآلود و حائز اهمیت است؛ آنهم در زمانهای که بسیاری از متفکران که در روی لبه برنده اما فاتح نظریهپردازی قرار گرفتهاند بر این باور هستند که حقیقت به استهزا گرفته شده است و در زیر ذرهبین بازجویی محکومبه تحمل تازیانه است. پس آنچه باقی میماند حقایق نهیلیستی است و تواین در عصر خویش به طرز عجیبی این نگرش پستمدرنیستی را دریافته است. اگرچه من بر این باور هستم که تعقیب حقیقت در رمان وی به تاریکی منجر میشود، اما تاریکی مطلق ازآنچه نظریهپردازان در تئوریهایشان در جستجویش هستند هم خوفناکتر است.