سمیرا هوری- شاعر و پژوهشگر
بهرام صادقی (۱۳۶۳-۱۳۱۵) نویسنده معاصر ایرانی و از چهرههای جُنگ ادبی اصفهان بود. از او یک مجموعه داستان کوتاه به نام «سنگر و قمقمههای خالی» و یک داستان بلند به نام «ملکوت» باقی مانده است. همین دو کتاب منتشر شده از بهرام صادقی آنقدر برجسته و درخشان بود که او را از بزرگترین داستاننویسان معاصر ایران و صاحب سبکی پیشرو بدانند.
رمان کوتاه «ملکوت» نخستین بار در دیماه سال ۱۳۴۰ در مجله «کتاب هفته» به سردبیری احمد شاملو منتشر شد و بسیار موردتوجه قرار گرفت. گفته میشود که داستان این کتاب در یک نشست چندساعته به نگارش درآمده است. فیلم ملکوت نیز به کارگردانی خسرو هریتاش، محصول سال ۱۳۵۵ برداشت آزادی از این کتاب است. این اثر توسط دکتر احمد موسی به عربی ترجمه و انتشارات «الربیع» در قاهره آن را در سال ۲۰۱۸ منتشر کرده است.
داستان ملکوت با ورود جن به بدن آقای مودت، شروعی بی حاشیه و کوبنده دارد. دوستان آقای مودت برای نجاتش، او را نزد دکتر حاتم میبرند. گزاف نیست اگر بگوییم در میان شخصیتهای آثار ایرانی که تا به امروز نوشته شدهاند، دکتر حاتم یکی از منفورترین شخصیتها است که کارهای خشونتآمیز و مشمئزکنندهای انجام میدهد. او کسی است که با سوءاستفاده از اعتماد مردم به حرفه و دانش پزشکی، زهر کشندهای را به نام آمپول تقویت قوای جسمی، به انسانها تزریق میکند، همسران و دستیاران خود را به فجیعترین حالت ممکن به قتل میرساند و از جنازهی آنها صابون میسازد.
«م.ل» شخصیت عجیب و خشن دیگری در داستان ملکوت است که پسر خود را کشته و زبان خدمتکار خود را برای مسکوت نگاه داشتن ماجرا، از حلقش جدا کرده است. او در طول زندگی، بهتدریج اعضای بدن خود مثل گوشها، بینی و پاها را بریده است و در شیشههای الکل بهدقت نگهداری میکند و برای قطع تنها دست باقیمانده، نزد دکتر حاتم آمده است.
ملکوت همانند «بوف کور» صادق هدایت داستانی جنونآمیز، سورئال، موهوم و سمبولیک است. همانطور که در بوف کور؛ راوی، لکاته، پیرمرد خنزرپنزری و دیگر کاراکترها هر یک تحلیلی فلسفی و روانشناختی دارند و رمز مفهومی عمیق بهحساب میآیند، در این اثر نیز دکتر حاتم، ساقی، م.ل و سایر شخصیتها و رفتارهایشان هرکدام نماد مقولههای مهمی از قبیل مرگ، زندگی، شیطان، گناه، جبر، اختیار و غیره هستند که مقالات و یادداشتهای متعددی در تحلیل آنها برای مطالعه موجود است. تحلیلهایی که نهتنها در حوزه روانشناسی هستند، بلکه به اسطورهها و کتب مقدس نیز گریزی زدهاند؛ اما همانگونه که دکتر سیروس شمیسا در کتاب «داستان یک روح» تشریح دقیق و جزئینگرانهای را در خلال متن بوف کور ارائه داده است، محمدتقی غیاثی نیز کتابی را با نام «تأویل ملکوت» بهطور مفصل و با جزئیات کامل و دقیق، به تفسیر رمز و رازهای داستان ملکوت بهرام صادقی اختصاص داده است. این کتاب به شیوه متن پژوهی و با ذکر شاهد مثالهای متعدد، روایت و شخصیتهای داستان ملکوت را بررسی میکند. محمدتقی غیاثی درنهایت دقت و جزئینگری، تأثیر حوادث سیاسی و اجتماعی در زمان تحریر ملکوت را شرح میدهد، تأثیر پیچوخمهای داستان بوف کور صادق هدایت بر تفکر و نگارش بهرام صادقی را بیان میکند، مثنویخوانیهای صادقی در نوجوانیاش و علاقه او به عقاید عرفانی مولانا را توضیح میدهد و تأثیر اتفاقات زندگی شخصی نویسنده و حتی آموزگاران دوران تحصیل او را در آفرینش ملکوت بررسی میکند.
محمدتقی غیاثی از دو جنبه گزارششناسی و نشانهشناسی ملکوت را میکاود و نتایج را به مدد کلمات قرآن و انجیل، ابیات شاعرانی همچون مولانا، حافظ، سعدی و جملات نویسندگان و فلاسفه معروف برای خواننده قابلتأمل میکند. وی در بخشی از کتاب «تأویل ملکوت» بیان میکند که بیش از سه فصل داستان ملکوت به شرح زندگی و اندیشه شخصیت «م.ل» اختصاص مییابد و ازاینجهت میتوان گفت که ملکوت قصهای در حدیث نفس و شناخت خود نویسنده است. شاید بهرام صادقی داستانش را مانند صادق هدایت برای «سایه» خود نوشته باشد. همچنین ازنظر محمدتقی غیاثی پایانبندی ملکوت با خشم و دستپاچگی شخصیتهای بازمانده، روایتگر موقعیت بشر در برابر مرگ و بیهودگی جدال با مرگ است که نتیجهای سارتری به دنبال دارد؛ اینکه هر کس در روز واقعه چه رفتاری را در پیش خواهد گرفت؟
درمجموع، برآیند کتاب «تأویل ملکوت» از داستان ملکوت را چنین میتوان گفت: «جان داستان ملکوت، روایتی اجتماعی-سیاسی است و بهرام صادقی آن را با نظر به رمان بوف کور صادق هدایت و به شیوه سمبولیک ارائه داده است.»