برای ما شیعیان علاوه بر اینکه واژه «اربعین» مفهوم ۴۰ دارد، در متون دینی یا در برخی از مفاهیم روایی ما ظاهراً از یک معنای رمزآلودی نیز برخوردار است و بسیاری گفتند که ۴۰ به این دلیل اهمیت دارد که کسانی در این مدتزمان میتوانند بر خوبی، پاکی و اخلاص پافشاری کنند. ۴۰ روز آرامآرام کنترل نفس خود را بر عهده بگیرند و بر احساسات خود مسلط باشند، علفهای هرز را بیرون ببرند و راه روان سلوک معنوی را برای خود هموار کنند.
اربعین نماد مقاومت و شکیبایی
یک خانواده
ما اربعین را نمادی از بازگشت کاروان سرفراز و درعینحال غمزده و رنجدیده امام حسین (ع) میدانیم که پس از شهادت امام حسین (ع) به اسارت گرفته شدند و ابتدا به سمت کوفه و با رنج و محنت بسیار به سمت شام رفتند و به هنگام بازگشت گفته شده که به زیارت قبور شهدای کربلا رفته و سپس به مدینه بازگشتند. اربعین نماد مقاومت و شکیبایی یک خانواده، نماد ایستادگی یک گروه از انسانهای شریف در برابر نابرابری و ظلم و بالاتر از اینها نماد انسانهایی که باقی ماندند و میخواهند از آرمانهای یک انسان والا دفاع کنند؛ میخواهند از سرفرازیها، پندها و درسهای بسیار بزرگی که شهادت آن انسانهای بزرگ در روز عاشورا رقم زد، حمایت کنند. متأسفانه اینگونه به قصه اربعین نگریسته نشده و عمدتاً مناسکی، تاریخی و مراسمی نگاه کردیم و گفتیم که کاروان امام حسین (ع) به اسارت گرفته شدند و حضرت زینب (س)، امکلثوم (س) و امام سجاد (ع) خطبههایی خواندند و بازگشتند و قبور را زیارت کردند و سپس گریه و زاری و ناله سر میدهیم.
آموزههای اربعین حسینی
1- اراده عبور آگاهانه از تاریکیها: یکی از مهمترین آموزههای اربعین حسینی که شاید بینظیر باشد، این است که وقتی رویدادها و مشکلات پیشبینینشده و خلاف انتظار رخ میدهد و نظم زندگی به هم میخورد، اینجاست که انسانها چند گروه میشوند؛ تعدادی بهسرعت خشمگین و عصبانی میشوند و مشکل را ازآنچه هست، بسیار بدتر میکنند. گروهی دیگر مأیوس میشوند، اما گروه سوم به زندگی امید دارند و زندگی را میفهمند و آگاهانه و واقعبینانه میگویند جنس زندگی همین است و همیشه بر اساس میل آدمی رخ نمیدهد و بر اساس خواست انسان تحقق پیدا نمیکند، بلکه یک زمانهایی خلاف میل ما یک رویدادی پیدا میشود که خارج از کنترل و انتظار ماست. اگر اینگونه است ما وظیفه داریم که باصلابت سعی کنیم آن معما، مشکل، سختی و تاریکی را پشت سر بگذاریم، زیرا خشم ورزیدن و عصبانی شدن راه آدم را به هیچ آبادی نمیبرد.
2- صلابت و شکیبایی: صلابت یکی دیگر از مهمترین درسهای اربعین است وقتی امام حسین شب عاشورا آهی میکشد و سپس میگوید: «ای مردم چقدر شما بیوفا بودید و ای روزگار چقدر بیوفا هستی که خندههایت اندک است، اما چهره عبوست همیشه بر ما سایه میافکند.» گفته شده که حضرت زینب (س) متوجه شد و با حالت غمناکی به سراغ برادر خود آمد و پرسید: «آیا بناست فردا اتفاق بدی رخ دهد؟ حضرت گفت که فردا راهها بسته است، زیرا هر چه با اینان سخن میگوییم و مذاکره میکنیم، گوششان نمیشنود، مطاع دنیوی و شیطان میان اینان و واقعیت حجاب در انداخته و ۲۰ هزار نفر به جنگ آمدند درحالیکه تعداد ما ۵۰ نفر است، لذا معلوم است که عاقبت ما مرگ سوزناک و فداکاری خواهد بود». در ادامه حضرت به خواهر این نکته را میگویند که میدانم ارتباط قلبی تو با مرگ و فرزندانت و برادرانت که اکنون در کربلا هستند، بسیار وسیع و عمیق است، اما نهتنها دل تو بلکه اگر کوهی بهجای قلب تو بود، با دیدن مصیبت فردا ممکن بود از هم متلاشی شود، اما تو اندوه نخور، بیتابی نکن، شکیبایی خود را از دست نده، شیون و فغان سر نده، به مردم یاد بده که از این ظلمت عبور کنند، پیام برادرت را مانند آفتاب آشکار کن تا چهره ستم آشکار شود و به آدمیان درسهایی مانند آزادی، عزت، سرفرازی، فضیلت و مسئولیت داده شود. حضرت به زینب میگوید که وقتی پیام را مطرح کنیم یعنی مبارزه هنوز ادامه دارد، یعنی تسلیم آن ظلمتی که یزید ایجاد کرده، نشدیم و میتوانیم از آن عبور کنیم و این یکی از مهمترین پندها و درسهای اربعین است. آن گروهی که از تاریکی عبور کردند و مبارزه را ادامه دادند و زانوهایشان سست نشد، همتشان ضعیف نشد، چشم در چشم مقابل فردی مثل عبیدالله بن زیاد ایستادند و بانگ رسوایی سر دادند و یزید را پیش از مردن دفن کردند، پیروز اصلی این میدان و سرفرازان این عالم شدند و پیام بزرگ تاریخی بهجای گذاشتند. ما شیعه هستیم و در سوگ حسین و یارانش اشک میریزیم، اما به معنای واقعی از این بزرگواران پیروی نکردیم. درس آنها درس عبور یک قهرمان از تاریکی بود؛ قهرمانی که از سختی عبور کرد، اما هرگز تسلیم و مفتوم نشد. امروز باید از این امید، اندیشه و نیروی وجودی بهره گرفت و البته لحظههای ظلمت و تاریک را پشت سر گذاشت و به آفتاب رسید.
3- امیدواری: سومین آموزه اربعین حسینی امیدواری است. آدم با امید زندگی میکند و اگر امید را از انسان بگیرند، دیگر چیزی برایش باقی نمیماند، بااینکه دست این کاروان غمزده و مهنت بسته بود، ولی باور داشتند «إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْراً»؛ به همین دلیل در بارگاه عبیدالله بن زیاد سرافکنده نبودند، بلکه سرفراز بودند زیرا میدانستند که خداوند از سرفرازان حمایت خواهد کرد؛ لذا با استواری، قوت و نیروی بسیاری سخن گفتند و به نظر میرسد که پیروز هم شدند، به دلیل اینکه حسین باقی ماند و ماندگار شد. اندیشههای حسین باقی ماند و بر یزید و جریان ستمگر جز لعنت، نفرین و تکذیب چیزی باقی نماند. بنابراین اینکه آدمی ارادههای نیرومندی تربیت کند و این ارادهها را به سمت روشنایی سوق دهد، یک درس است. اینکه صبورانه و با شکیبایی طاقت بیاورد و با جزعوفزع خود را از درون نابود نکند و راهحل پیدا کند و امیدوار بگوید که راه سخت است، اما من میدانم که از این راه سخت به یاری خداوند خواهم گذشت، این هر سه گمشده انسان امروز است و انسان امروز هم ارادهاش سست شده و بیشتر مصرفی شده و در تأمین نیازهای ظاهری تلاش میکند. دوم اینکه بسیار بیطاقت شده و انسان امروز بسیار دوست دارد کارهایش فوری و به هر قیمتی اتفاق بیفتد و سوم امید در زندگی انسان امروز کم شده، لذا میبینید که دامنه اضطراب و استرس و حتی خودکشیها بسیار بالا رفته است. اگر به این پیامها نگاه کنیم، میبینیم که اربعین برای انسان امروز سخنان بسیار دارد.