محمود احمدینژاد، رئیسجمهور سابق در مصاحبه با ماهنامه حملونقل درباره هدفمندی یارانهها گفته که «آن زمانی که ما آن مبلغ را دادیم، نزدیک به ۴۰ دلار بود. الآن هم باید همان را به مردم بدهیم. اگر پرداخت یارانه 100درصد اجرا میشد، با قیمتهای امروز، ۲.۵ میلیون تومان در ماه به هر ایرانی میرسید».
1- پرسش اینکه آن دلاری که ۴۰ دلارش میشود دو و نیم میلیون تومان، چه قیمتی دارد؟ ظاهراً رئیسجمهور سابق، دلار را 62هزار و پانصد تومان حساب کردهاند. این ضرب و تقسیم کردنها، آدم را به یاد یک و نیم برابر یک مرغ یکدلاری ۴۲۰۰ تومانی، برابر 9 هزار تومان یا ده هزار تومان میآورد. این انگار برخی که بر صندلی ریاست مینشینند، جدول ضرب و تقسیم را فراموش میکند.
2- حال فرض کنیم که به هر ایرانی، دو و نیم میلیون تومان باید یارانه داد. این مبلغ، مبلغی نیست که افراد جامعه بتوانند از آن گذر کنند ولی فرض کنیم که بنا باشد که فقط به پنجاه میلیون ایرانی این مبلغ یارانه داده شود، پنجاه میلیون یارانه دو و نیم میلیون تومانی در مدت ۱۲ ماه یک سال میشود، ۱۵۰۰ هزار میلیارد تومان، یعنی چیزی حدود ۱.۶ برابر مصارف بودجه سال ۱۴۰۰ در لایحه پیشنهادی دولت. اگر هشتاد میلیون نفر را در نظر بگیریم، این عدد به ۲۴۰۰ هزار میلیارد تومان یعنی ۲.۶ برابر مصارف بودجه سال ۱۴۰۰ در لایحه پیشنهادی دولت، افزایش مییابد. 3-کسی ۸ سال رئیسجمهور بوده یا کسانی که خود را به عنوان کاندیدای ریاست جمهوری میدانند در مقابل هر ردیف هزینه، باید بگویند که محل تأمین منابع این هزینه از کجاست؟ این ۱۵۰۰ هزار میلیارد تومان یا ۲۴۰۰ هزار میلیارد تومان، بناست از کجا تأمین شود؟ آیا جز، چاپ اسکناس، منبع دیگر برای پرداخت آن سراغ دارند؟
اگر بنا باشد که این ردیف از محل تعدیل قیمت حاملهای انرژی تأمین شود، احتمالاً باید قیمت هر لیتر بنزین به بیش از 20 هزار تومان برسد و درنتیجه، افزایش قیمت دیگر خدمات و کالاها و بعد افزایش قیمت ارز و به علاوه نارضایتیهای اجتماعی در پی دارد با توجه به اینکه معمولاً حقوق، حقوقبگیران ثابت چندان افزایش نمییابد، نتیجهای جز کوچکتر شدن و یا از بین رفتن طبقه متوسط نخواهد انجامید. 4- کاملاً مشخص است که این ادبیات، فقط با اهداف انتخاباتی بر زبان آورده میشود و بنیه کارشناسی ندارد، لذا از نهاد ناظر انتخابات انتظار میرود، هرگونه وعدههای مالی در انتخابات را بهمثابه خرید رأی تلقی کنند.