مقاومت در برابر توسعه
ما باید گذشته را بازخوانی کنیم، وگرنه شکست میخوریم. اگر اصلاحات ساختاری و بازنگری در راهبردها رخ ندهد، سرمایه اجتماعی و اقتصادی در مسیر فرسایش باقی خواهد ماند. همواره حرکت برای اصلاح امور با یک مقاومتی مواجه میشود که نمیدانم اینها نگران چه هستند، اما کارشکنی میکنند و نمیگذارند مملکت روی مدار توسعه بیفتد. تقریباً در دولتهای توسعهگرا مثل دولت آقای هاشمی رفسنجانی، خاتمی، حسن روحانی و دولت پزشکیان با یک مقاومتهایی مواجه شدیم، ناشی از این حس مشترک در نیروهای تندروی افراطی، بنیادگرا و راست است که آنها خودشان را حافظ یک روایت مقدس میدانند و میگویند ما یک حکومتی ساختیم و مقامات حکومتی قابلانتقال نیستند.
انحصار سیاسی
انحصار سیاسی منافع عدهای را تضمین و تأمین میکند و نوع نگاه آنها به قدرت یک نگاه انحصارطلبانه است؛ یعنی اینکه قدرت میان گروههای مختلف مردم توزیع شود، یا عموم نخبگان در فعالیتها مشارکت داشته باشند، اینها را قبول ندارند. به همین دلیل هم در طول بیش از 40 سال مدافع یکروند حذف و طرد بودند. نمونهاش نظارت استصوابی شورای نگهبان است یا اقدامی که در گزینشها انجام میشود.
پیشنهاد اقتصاددان برای حکمرانی
180 اقتصاددان و استاد دانشگاه که اغلب آنها نخبه فنی هستند و راهحلهایشان هم فنسالار بوده و اقتصاد کلان موردتوجهشان بوده، در این نامه پارادایم نوبت کردند؛ یعنی اینها خودشان دیدگاهشان را تغییر دادند و گفتند که نظام حکمرانی باید اصلاح شود، درصورتیکه تا قبل از این میگفتند اقتصاد کلان باید اقتصاد آزاد باشد. هیچ جای دنیا نمیتواند اقتصاد آزاد، شکوفا و توسعهیافته شود، مگر اینکه زیرساخت سیاسی، فرهنگی و روانیاش ایجاد شود.
این 180 نفر میگویند شیوه حکمرانی را تغییر دهید، با مردم آشتیکنید، زندانیها را آزاد کنید، با دنیا رابطه داشته باشید، دنیا را به رسمیت بشناسید، با اقتصاد جهانی همراه شوید که بتوانید سرمایه و فنّاوری جذب کنید. ما همه اینها را به اسم استقلال بردیم و فکر کردیم اگر منزوی باشیم، مستقل هستیم.
رابطه بقا و توسعه
اگر شما توسعه پیدا کنید، بقایتان هم حفظ میشود. بازدارندگی نظامیتان هم حفظ میشود. نظرسنجیها نشان میدهد که 48 درصد مردم ایران خرجشان بیشتر از درآمدشان است. 42 درصد مردم درآمدشان با هزینهشان یکی است. 48 با 42 درصد، 90 درصد میشود. یعنی 10 درصد مردم میتوانند پسانداز کنند که این فاجعه است.
این 180 نفر از آقای روغنی زنجانی، نیلی، طبیبان، غنی نژاد، آخوندی و ... اینها دلسوزان کشور هستند و راهی را نشان میدهند و میگویند که حکمرانی باید اصلاح شود.
دموکراسی را جدی گرفتیم
ما باید این تصویر را در انقلاب جدی میگرفتیم که دموکراسی مهم است، مداخله مردم در امور حاکمیتی مهم است، شهروند باید حق داشته باشد و حکومت باید پاسخگو باشد. قرار نبود با آمریکا قطع رابطه کنیم. یک اعتراض دانشجویی را به یک اعتراض ملی تبدیل کردیم و بعد در تله این مسیر افتادیم.
گزینشها وظیفهشان این بود که قسمت غیرخودی را حذف کنند. این ملت چند پارچه شد. قطبی شدن جامعه ضربه میزند، به خاطر اینکه سرمایه اجتماعیمان آسیب میبیند.
توسعه پایدار
طرفدار توسعه همهجانبه پایدار هستم، یعنی دموکراسی و لیبرالیسم سیاسی را در کنار لیبرالیسم اقتصادی میدانم. لیبرالیسم اقتصادی منهای لیبرالیسم سیاسی فاجعه است. اولیگارشیهایی که راه میافتند و در این اقتصاد رشد میکنند. اگر حکمرانی شفاف نباشد، قدرت مشارکت مردم را بالا نبرد. نظارت رسانهها را بالا نبرد، به قانون پایبند نباشد، پاسخگو نباشد، نمیتوان اقتصاد را درست کرد.
برگرفته از اقتصاد نیوز