علی صالحآبادی – مدیرمسئول
روسیه جزو کشورهای کهن جهان به شمار میرود. تزارها (1917 – 1721) به مدت 196 سال بر روسیه حکمرانی ظالمانه و مستبدانهای داشتند. این جماعت آنقدر ظلم کردند تا اینکه مردم روسیه در سال 1917 به کاخهای آنها حمله کردند و بساط امپراتوری و دیکتاتوری را برچیدند. شدت خشم مردم از این جماعت به حدی بود که پادشاه و عواملش فرصت پوشیدن لباس و برداشتن وسایل خود را نداشتند و فرار را برقرار ترجیح دادند. پس از این قوم خونخوار در سال 1917 کمونیستها یا سوسیالیستها با شعار حمایت از کارگران و فقرا به قدرت رسیدند. کارنامه این جماعت در کشتار و ظلم به مردم سیاهتر از تزارها بود. اقدامات سوسیالیستی بهگونهای بود که مردم اتحاد جماهیر شوروی سابق در یک خیزش آزادیخواهانه بساط کمونیسم پس از 73 سال به نام مردم، طبقه کارگر، مبارزه با سرمایهدار و سرمایهداری که همراهش دروغ و فریب بود را در سال 1991 برچیدند و ابرقدرت دوم جهان به 15 کشور تقسیم شد. پس از فروپاشی شوروی مردم نفس کشیدند؛ اما کمونیستهای سابق مثل «ولادیمیر پوتین» رنگ عوض کردند و دوباره به شکل نو بر گرده مردم سوار شدند. پوتین در سال 2000 نخستوزیر روسیه شد و از آن زمان تاکنون یا نخستوزیر بوده یا رییسجمهور. او 23 سال است که در کشور پهناور 150 میلیونی روسیه حرف اول و آخر را میزند. روسیه نه در دوران کمونیستها و نه بعد از آن کشور پیشرفته و مدرنی نبوده است. این کشور نفت و گاز سرشار دارد و یکی از قدرتمندترین کشورها ازنظر داشتن سلاح به ویژه بمب اتم است.
اقدامات پوتین وضع اقتصادی را نسبت به قبل بهبود بخشید؛ اما او بهتدریج دچار توهم شد و سودای احیای امپراتوری تزار و امپراتوری شوروی سابق به سرش زد. این موضوع پاشنه آشیل او شده است. نویسنده به چند موضوع مهم که بستر را برای افول «فدراسیون روسیه» و «پوتین» فراهم کرده، میپردازد:
1-الکسی ناوالنی، رهبر مخالفان پوتین در سالهای 2011 و 2012 بود. پس از آن به آلمان رفت. در آنجا مسموم شد و در سال 2021 به روسیه بازگشت و دستگیر و زندانی شد. زندانی شدن این چهره محبوب جوانان و روشنفکران، موقعیت پوتین را تضعیف کرد.
2-سازمان اطلاعات روسیه «سرگئی اسکری پال» و دخترش «پولیا» که از مخالفان پوتین بود در پارکی در لندن مسموم شدند. این رویداد بازتاب گستردهای در روسیه و جهان داشت و انگشت اتهام بهسوی پوتین نشانه رفت و موقعیت او را زیر سوال برد.
۳-پوتین در سال 2014 به شبهجزیره کریمه حمله کرد و بهرغم مخالفت کشورها به ویژه غرب، آنجا را به خاک خودش ملحق کرد. این اتفاق غرب را خشمگین کرد و جایگاه روسیه را در جهان زیر سؤال برد.
۴-پوتین روز 24 فوریه 2022 (5 اسفند 1400) به اوکراین حمله کرد و بخشهایی از یک کشور مستقل و عضو سازمان ملل را تصرف کرد و مهمتر اینکه حاکمیت ملی این کشور را نقض کرد. این اتفاق بزرگترین ضربه به «هیمنه» و «هژمونی» روسیه و رییسجمهور آن وارد کرد. این کشور تاکنون بیش از 200 هزار کشته داده و حدود 800 میلیارد دلار هم به عقیده کارشناسان خسارتدیده و در میانه جنگ سرافکنده و دستخالی است.
5-سازمان شبهنظامی «واگنر» که توسط پوتین تأسیسشده است در منطقه «خرسون» علیه سربازان اوکراینی میجنگید. رهبر این گروه دریافت که نیروهایش از دو سو، هم از سوی روسیه و هم از سوی اوکراین زیر فشارهستند و سربازانش قتلعام میشوند. او عزمش را جزم کرد و از فاصله 1300 کیلومتری مسکو به راه افتاد و تا 200 کیلومتری مسکو هم پیش آمد. نهتنها با مانع مواجه نشد بلکه مردم و نیروهای نظامی هم از واگنرها حمایت کردند. پوتین فهمید که قافیه را باخته و چیزی به سقوطش نمانده، بنابراین در برابر رهبر شورشیان کوتاه آمد و امتیاز داد.
شورش واگنرها نشان داد که زيرپوست جامعه روسيه چه ميگذرد و مردم از پوتين ناراضي هستند. کاري که پوتين در طول 23 سال حکومت فردي در روسيه انجام داده اين است که مثل همه ديکتاتورها «آلترناتيو»ي براي اداره روسيه باقي نگذاشته. اگر او فوت کند يا برکنار شود روسيه دچار خلأ قدرت خواهد شد و فدراسيون روسيه مثل آنچه درباره اتحاد جماهير شوروي اتفاق افتاد احتمالا تجزيه خواهد شد. وقتي فردي براي حفظ قدرت خود همه را قلع و قمع ميکند با رفتن او اوضاع به هم ميريزد. پيشاز اين در روسيه اگر تزاري ميرفت، تزار ديگر جاي او را ميگرفت يا در دوران کمونيستها اگر رهبر حزب کمونيست فوت ميکرد يا برکنار ميشد، حزب فردي را جايگزين او ميکرد؛ اما اکنون در روسيه به علت حکومت فردي پوتين چنين سازوکاري نيست. بنابراين با مرگ پوتين يا رفتن او احتمالاً روسيه ضعيف و تجزيه خواهد شد. موضوعي که اکنون غرب را نگران کرده اين است که از يک سو پوتين ضعيفشده که مثل يک شير زخم خورده است ممکن است دست به سلاح اتمي ببرد و از سوي ديگر اگر جانشين او فردي مثل پريگوژين، رهبر گروه واگنر که يک فرد تروريست و غير قابل پيش بيني است به قدرت برسد، خطر استفاده از بمب اتم براي دنيا وجود دارد. اين دو بزرگترين نگراني جهان به ويژه غرب شده است.