ستاره صبح-دانشمندان حوزه علوم سیاسی برای اداره خوب جامعه که متناسب با خواست افراد جامعه باشد، الگوهایی مثل «ساختارگرایی»، «نهادگرایی»، «آرمانگرایی»، «واقعگرایی» و... را تدوین و پیش روی ادارهکنندگان جوامع بشری گذاردهاند. البته هریک از این الگوها محاسن و معایب خود را داشته و دارند. آرمانگرایان باورهایی دارند و برای به کرسی نشاندن آنها از هیچ اقدامی کوتاهی نمیکنند، به همین دلیل با مخالفان خود کنار نمیآیند و با آنها بهجای مدارا، برخورد میکنند و توفیقی هم به دست نمیآورند؛ مشکل این گروه آن است که میخواهند دیگران مثل آنها عمل کنند یا بیندیشند. راه پیش روی این گروه دشوار، سنگلاخی، صعبالعبور و بعضاً تحققنیافتنی است. تجربه نشان میدهد که آرمانگرایان در روابط با مخالفان خود در سطح ملی و عرصه جهانی از خود انعطاف و نرمش نشان نمیدهند، به همین دلیل بهتدریج بر تعداد مخالفانشان در «درون» و «برون» افزوده میشود و برای خود و دیگران مشکل ایجاد میکنند. در برابر نظریه «آرمانگرایی» نظریه «واقعگرایی» وجود دارد. نظریه «واقعگرایی»به واقعیتهای گذشته، حال و آینده نگاه کرده و با پذیرش واقعیتها، «تصمیم سازی» و «تصمیمگیری» میکند. جنگ ایران و عراق که خسارتهای سنگین جانی و مالی برای دو کشور داشت، بر اساس پذیرش واقعیتها یعنی در قالب نظریه واقعگرایی پایان گرفت و این تصمیم، ایران را از خطر فروپاشی و حتی تجزیه نجات داد. به همین دلیل میتوان گفت که فرمانده کل قوا در سال 1367 تصمیم درست و درعینحال شجاعانهای اتخاذ کرد و قطعنامه 598 را پذیرفت. نویسنده در آن زمان در مجلس حضور داشت و از نزدیک شاهد تحلیل نیروها در جبههها بود. در آن شرایط سخت و دشوار، وزیر برنامهوبودجه (روغنی زنجانی) با موافقت نخستوزیر (میرحسین موسوی) نامهای به رهبر انقلاب نوشت و بهطور صریح و روشن اعلام کرد که کشور به دلیل مشکلات مالی دیگر توان جنگیدن ندارد. این نامه باعث پذیرش قطعنامه از سوی امام شد. نمایندگان مجلس یازدهم که (به نوشته روزنامه جمهوری اسلامی و برخی روزنامههای دیگر) در شهرهای بزرگ مثل تهران با حدود 20 درصد آراء به مجلس راهیافتهاند، مدعی «انقلابی بودن» هستند و متاسفانه درک درستی از جایگاه مجلس، اولویتها و نظام بینالملل ندارند. پرسش این است که آیا اینان میدانند که مصداق انقلابی بودن بیشتر به کسانی اطلاق میشود که در رژیم گذشته در عرصه مبارزه بودهاند و طعم زندان، اسارت، شلاق و... را نیز چشیده و اکنون به حاشیه راندهشدهاند و دفترشان در یک زیرزمین است و حتی یک نفر از آنان در مجلس حضور ندارد؟ بد نیست نمایندگانی که خودشان را انقلابی میدانند سری به این دفتر (کانون زندانیان سیاسی مسلمان قبل از انقلاب) بزنند تا ببینند حالوروز انقلابیون چگونه است، به چه میاندیشند و از اینکه کارهایی به نام آنها شده و میشود چقدر نگران و ناراحتاند. متأسفانه دستاندرکاران در دهههای گذشته باور نداشتهاند که اولویت اول کشور و خواست فرودستان جامعه، حل مسائل اقتصادی و سلامت بوده و هست، نه تقابل و تعارض با نظام بینالملل. در ماجرای شیوع ویروس کرونا در ابتدا شاهد بودیم که این موضوع در کشور باور نشد و جدی هم گرفته نشد، وقتی هم که جدی گرفته شد با ایدهآلگرایی، ادارات، دانشگاهها، مراکز زیارتی و بازارها با تأخیر تعطیل شدند یا فعالیتشان محدود شد و مراسمها نیز برگزار شدند؛ سیاست غلطی که تاکنون موجب ابتلای بیش از یکمیلیون نفر به کرونا و مرگ بیش از 50 هزار ایرانی در اثر این بیماری شده است. افزایش محدودیتها از اول آذرماه باعث کاهش تعداد مبتلایان و مرگومیرها شده است. واقعیت درباره کرونا این است که اگر در یک شهر از هر 100 هزار نفر 10 نفر به کرونا مبتلا شوند یا فوت کنند، بدون چونوچرا این شهر باید برای حفظ جان مردم قرنطینه شود، موضوعی که به آن توجه نشد و در پی آن هزاران خانواده عزادار شدند. موضوع تأمین واکسن کرونا هم همینطور است؛ دراینارتباط به نظر میرسد که ایران بهواسطه تحریمها نمیتواند واکسن کرونا را خریداری کند! در این شرایط چون جان و سلامت مردم درخطر است، لازم است دولت با مذاکره یا بدون مذاکره، موانع ورود واکسن به کشور را برای سلامت مردم از پیش پا بردارد. واقعیت این است که «ویروس تحریمها و ویروس کرونا» و برخی عوامل دیگر باعث گسترش فقر در کشور شدهاند. به عبارتی این فرآیند باعث ایجاد «قلههای رفیع ثروت» در برابر «حفرههای عمیق فقر» شده که این دو مغایر اهداف انقلاب بوده و هستند. دولت در این شرایط حساس و با تغییر قدرت در امریکا به دنبال گشودن پنجره دیپلماسی است، اما اصولگراها در مجلس و رسانههای خود، دولت را محاصره کرده و برجام را «جسد متعفن» میدانند و با تصویب «طرح اقدام راهبردی برای رفع تحریمها» در عمل برای احیای برجام مشکل ایجاد کردهاند؛ اقدامی که ممکن است علاوه بر باعث فاصله گرفتن اروپا از ایران و نزدیک شدن آنها به ایالاتمتحده، زمینه را برای ارجاع دوباره پرونده هستهای ایران به شورای امنیت نیز فراهم کند. به عقیده نویسنده تغییر قدرت در آمریکا یک فرصت برای ایران درزمینه خرید دارو، غذا و... است، زیرا این تغییر قدرت میتواند به آزاد شدن پولهای بلوکهشده ایران بینجامد و با تحقق این مهم، زمینه کاهش فقر و ارتقای سطح سلامت مردم ایران به وجود آید که این دو به روابط خارجی بستگی دارد. «جو بایدن» به دو دلیل رئیسجمهور ضعیفی خواهد بود؛ نخست رأی 75 میلیونی آمریکاییها به ترامپ و دیگری کنترل مجلس سنا توسط جمهوریخواهان است. در چنین شرایطی نباید فرصت دیپلماسی را از دست داد و این فرصت را به دولت بعدی موکول کرد.