جوامع مسلمان، بهویژه عربتباران، دیگر در حاشیه زندگی نمیکنند. نسل جدید، تحصیلکرده، زباندان و آشنا با سازوکار قدرت است؛ اکنون از «هویت مهاجر» به «هویت شهروند فعال» رسیده است. این شهرداران، فرزندان همین تحولاند؛ محصول یک فرایند تدریجی ادغام اجتماعی، نه رخدادی ناگهانی یا پروژهای سیاسی.
با این حال، باید از سادهسازی و بزرگنمایی پرهیز کرد. این افراد: نه نماینده «اسلام سیاسی» هستند و نه قادر به تغییر سیاست خارجی آمریکا.
زیرا شهردار در ساختار حکمرانی آمریکا، بیشتر نقش مدیریت شهری و خدمات عمومی دارد تا نقش تصمیمگیری کلان. بنابراین، این پدیده را نباید به عنوان «پیروزی سیاسی» یا «چرخش راهبردی» تفسیر کرد.
اهمیت ماجرا
تغییر نگرش مسلمانان در عرصه عمومی یک واقعیت است. این امکان نشان میدهد که هویت دینی میتواند در یک ساختار سکولار، بدون حذف شدن و از حقوق اجتماعی محروم بودن در مشارکت شهروندی و مدیریت شهری حضور داشته باشد.
این چهرهها میان دو فشار قرار دارند:
حفظ اصالت فرهنگی از یک سو، و ضرورت تعامل با فرهنگ سیاسی لیبرال از سوی دیگر. اگر این تعادل درست مدیریت شود، این افراد میتوانند نقش پل ارتباطی میان جوامع مسلمان و ساختار تصمیمسازی آمریکا ایفا کنند.
پس ماجرا نه «پیروزی» است و نه «تهدید».
این رویداد، نشانه بلوغ یک جامعه مهاجر و شکلگیری یک حضور آرام و برخورداری از دموکراسی که موثر در سپهر عمومی آمریکاست.
نرم و تدریجی اما ریشهدار است. اگر انتخاب صادق امان خان مسلمان به سمت شهردار لندن نشان از آن است که در غرب خود و غیرخودی وجود ندارد و افراد فارغ از دین و قومیت میتوانند مناصب سیاسی و اجرایی را کسب کنند. ضمناً چند یارانی تبار در پارلمان کشورهای غربی حضور دارند.