آنگاه که نهادهای بینالمللی در ساعات حادثهخیز، سکوت اختیار کردند، طبیعی است که پرسیده شود: "پایبندی به پیمانی که دیگران سنگ بنای آن را سست نهادهاند، آیا عین خردورزی است؟"
اینک، این پرسش را نه در فضای احساس که در آفتاب روشن عقلانیت و با اتکا به دو ستون استوار "حقوق بینالملل" و "راهبرد کلان" میسنجیم.
سنجه نخست
ماندن در چارچوب پیمان انپیتی برای ایران، نه یک تسلیم که نوعی مقاومت هوشمندانه است. خِرَد حقوقی حکم میکند که میتوان از درون این سامانه، به نبرد برای احقاق حق برخاست.
-اهرمسازی از دل تعهد: ایران با ماندن در پیمان، این حق مسلّم را دارد که در محافل جهانی، با هیبتی حقوقی، فریاد برآورد که نقض ماده ششم توسط ابرقدرتهای هستهای و تحریمهای یکجانبه که سد میشوند، خود "نقض عهدی بنیادین" است. این موضع، مشروعیتی بیهمتا به دیپلماسی میبخشد.
-مهارت در بازی داوری: خروج از پیمان، ایران را از سلاح "دادخواهی بینالمللی" خلع میکند. اما ماندن، این امکان را میدهد که با استناد به قانون معاهدات وین، "تعلیق متقابل تعهدات" را به عنوان حربهای حقوقی به کار گیرد؛ اقدامی مشروع که هم هشدار است و هم اهرم فشار است.
خلاصه آنکه، عقل سلیم میگوید در میدانی که دشمن قواعد آن را تحریف کرده، بیرون رفتن شاید آسان باشد، اما ماندن و بازتعریف قواعد بازی، هنر مردان میدان است.
سنجه دوم
در سپهر استراتژی، "ماندن" یا "خروج" دوگانهای سادهلوحانه است. فرزانگی در گزینش "راه سوم" نهفته است: راهی که نه اسارت در قید تعهدات تحریفشده است، نه شتابزدگی در رها کردن میدان.
-راهبرد بلندمتین "تعلیق تدریجی و چانهزنی سنجیده": خرد راهبردی ایجاب میکند که ایران، همکاری خود را نه به یکباره، که گام به گام و به صورت پلکانی به سطح "حداقلی" کاهش دهد. این کار، همچون حرکت کشتیای است که به آرامی از ساحل دور میشود، نه آنکه خود را یکباره به طوفان سپارد. این رویکرد:
-فرصت سنجش واکنشها را به دیپلماسی ایران میدهد.
-امکان اتحاد با متحدان غیرغربی و کاستن از وابستگی به ساختارهای غربی را فراهم میسازد.
-ظرفیت اقتصاد ملی برای مقاومت را در کورهای تدریجی میآزماید.
-پرهیز از "خروج شتابزده": خروج فوری، همان چیزی است که بازیگران معارض در پی آن هستند تا ایران را در دام "منزویسازی کامل" و "تهدید نظامی مشروع" بیندازند. عقلانیت حکم میکند که نباید دشمن را در رسیدن به این هدف یاری کرد.
سخن پایانی
دلیل نهایی تداوم همکاری ایران با انپیتی، نه رضایت از وضع موجود، که "خردمندانهترین انتخاب در میان گزینههای نامطلوب کنونی" است. این، استراتژی کشتیبانی است که در امواج خروشان، با حفظ کَلَک خویش، در انتظار فرصتی برای رسیدن به ساحل امن میماند.
*ماندن ایران در این پیمان، بیانیهای زنده از این حقیقت است که این جمهوری، علیرغم همه نابرابریها، آنقدر بر موضع حقخواهانه خود مطمئن است که حاضر است در سختترین شرایط نیز، میدان دیپلماسی و حقوق را ترک نکند. این، نه ضعف، که نشانهای از اقتدار صبورانه و اعتماد به نفس راهبردی ایران است که نتیجه نهایی این نبرد نابرابر را نه با شتابزدگی، که با متانت و خردورزی رقم خواهد زد.
*به عبارت دیگر، ایران با ماندن، در حال "نگارش روایتی جدید از مقاومت" است؛ روایتی که در آن، قهرمان نه با شمشیر آخته، که با سلاح خرد و حقوق، به مصاف ناعدالتی میرود و تاریخ را به سوی عدالتی نوین رهنمون میسازد.