پزشکیان گفته: «ما با کسی که قلدری میکند مذاکره نمیکنیم.» پرسشی که پیش میآید این است که اگر طرف مقابل همچنان سیاست فشار و تحریم را ادامه دهد، ایران چه گزینهای در برابر خود دارد؟ آیا باید همچنان به مقاومت منفعلانه دل خوش کرد، یا با هوشمندی و طراحی یک استراتژی تازه، میز مذاکره را به عرصهای برای کسب امتیاز واقعی تبدیل کرد؟
* از سال ۲۰۱۸ که آمریکا از برجام خارج شد، مسیر دیپلماسی پر از دستانداز شده است. دولتها کوشیدند از کانالهای متفاوت به احیای توافق برسند، اما هیچیک از تلاشها به نتیجه مطلوب نرسید. اکنون با گذشت بیش از هفت سال از خروج آمریکا از برجام، هزینههای اقتصادی و اجتماعی برای کشور بیش از هر زمان دیگر آشکار شده است: کاهش سرمایهگذاری خارجی، افت رشد اقتصادی، تورم مزمن و فشارهای بیامان بر طبقه متوسط و ضعیف جامعه. همه اینها در حالی رخ داده که فضای منطقهای و بینالمللی نیز هر روز پیچیدهتر میشود.
*پزشکیان از آغاز دولتش بر «عقلانیت، گفتوگو و پرهیز از ماجراجویی» تأکید کرده است. این شعارها، اگر در میدان عمل با تصمیمهای جسورانه همراه شود، میتواند نویدبخش تغییر باشد. اما تجربه نشان داده است که هیچ مذاکرهای بدون هزینه و بدون پذیرش واقعیتهای سخت امکانپذیر نیست. آمریکا و اروپا با همه اختلافات داخلی، در موضوع ایران کموبیش بر یک *استراتژی فشار مشترک پایدار ماندهاند. بنابراین، تکرار این گزاره که «با قلدری مذاکره نمیکنیم» حرف درستی نیست. هنر سیاستمدار در این است که حتی با طرفی که قدرت برتر دارد، بتواند از شکافها، نیازها و ملاحظات او استفاده کرده و منافع ملی را تأمین کند.
*اکنون ایران در برابر یک دو راهی تاریخی قرار گرفته است. از یک سو میتواند بر همان مسیر گذشته حرکت کند: مقاومت، بیاعتمادی و امید بستن به تغییرات ژئوپلیتیکی. اما تجربه نشان داده این راه جز افزایش هزینههای داخلی و انزوای بینالمللی دستاوردی نداشته است. از سوی دیگر، میتوان با نگاهی تازه و واقعبینانه، به بازطراحی رابطه با جهان اندیشید؛ بدون آنکه اصول و خطوط قرمز ملی نادیده گرفته شود.
*سفر نیویورک فرصتی منحصر بهفرد است. حضور در سازمان ملل، گفتوگوهای حاشیهای با سران کشورها و بازتاب رسانهای جهانی، همه ابزارهایی هستند که میتوانند به تهران کمک کنند تا پیام جدیدی به جهان مخابره کند. پیامی که نه از سر ضعف، بلکه از موضع عقلانیت و اعتمادبهنفس باشد. اگر ایران بتواند نشان دهد که آماده گفتوگو برای رفع بحرانهاست.
*اینکه پزشکیان گفته است «ما با قلدری مذاکره نمیکنیم» نباید به معنای بستن درهای دیپلماسی تعبیر شود. بلکه میتوان آن را چنین فهمید که ایران خواهان مذاکرهای برابر است. تحقق این خواسته نیازمند تدبیر، انعطاف و بهرهگیری از ظرفیتهای حقوقی و بینالمللی است. در غیر این صورت، جهان تنها صدای اعتراض ایران را خواهد شنید، بیآنکه نتیجهای ملموس برای مردم به دست آید.
* جامعه امروز ایران بیش از هر زمان دیگر نیازمند تنفس در هوای تازهی اقتصادی و سیاسی است. توافق هستهای یا هر چارچوب جایگزین آن، میتواند روزنهای برای کاهش فشارها و بازگشت ایران به مدار تعامل جهانی باشد. این فرصت شاید آخرین باشد؛ ایستگاهی که اگر از آن عبور کنیم، دیگر جادهای هموار برای بازگشت وجود نخواهد داشت.
*در نهایت، تکلیف ایران نه در شعارها، بلکه در تصمیمهای عملی روشن میشود. تاریخ به ما یاد داده است که هیچ ملتی با انزوا به شکوفایی نرسیده است. اگر نیویورک ایستگاه آخر توافق باشد، انتخاب با ماست: ایستادن در حاشیه یا ورود جسورانه به صحنه اصلی تاریخ.