چند سال قبل با پیرمردی در گرگان آشنا شدم که قبلاً اسب و ارابه داشت و برای مردم وسیله جابهجا میکرد. او در خاطراتش میگفت: زمانی که منطقه ناهار خوران جنگلی بود و هنوز ساختوساز در آنجا رونق نگرفته بود هر روز صبح با اسب و ارابه به آنجا میرفتم و گاری را پر از خاک میکردم و به شهر میآوردم و به قیمت 20 ریال یا به قول خودش 2 تومان به افرادی که در حال خانه سازی بودند میفروختم. او میگفت ای کاش دور آن زمین را حصار یا پرچین میکردم چرا که چند سال قبل همان زمین با قیمت میلیاردی معامله شد و مالک یا مالکان در آنجا چندین دستگاه آپارتمان ساختند!
به راستی فلسفه تملک زمین در سال های قبل چگونه بود که عدهای هکتارها یا هزاران متر زمین دارای سند و بنچاق دارند ولی خیل عظیمی از مردم کشور، حتی یک متر زمین در تملک خویش ندارند. اینکه یک عده چطور برای کوه و جنگل و عرصه های طبیعی سند تک برگ و منگوله دار و بنچاق و ... گرفتهاند، عجیب نیست؟ آیا فرو کردن چند تکه چوب در زمین یا سنگ چین کردن زمین، ملاکی برای اثبات مالکیت است؟ آیا قطع کردن درختان و آباد کردن زمین نام نهادن، سندی بر ادعای مالکیت جنگل است؟
هر چند همه این اتفاقات در گذشته رخ داده ولی نوع سنگ چین و پرچین کردن زمینها در عصر جدید به روز تر شده و شیوه های تملک زمین تغییر کردهاند. مثلاً فرد با کاشت چند اصله درخت در عرصه های طبیعی و آتش زدن درختان بعد از مدتی از فردی دیگری شکایت و او را محکوم میکند. بعد با در دست داشتن حکم مبنی محکومیت فرد خاطی و وارد کننده خسارت به باغ و حریم شخصی اش، اقدام به تملک زمین و سنددار کردن عرصه مورد نظر مینماید! ای کاش برای صدور سند جهت عرصه های مختلف بازنگری صورت گیرد.
ای کاش قانونی تصویب شود و هر فرد نتواند بیشتر از یک متراژ معین زمین در تملک داشته باشد! ای کاش ارادهای در مملکت در وجود که برای خودرو و ملک و سکه هم چنین قانونی وضع میکردیم که یک نفر نتواند دو هزار ملک به نام خودش داشته باشد و یا چند هزار سکه ثبت نام کند! بی هیچ تردید گام اول در پیشگیری از بروز گردآوری چنین ثروتهایی، جدی گرفتن مالیات است. مالیات یکی از راهکارهاس اساسی و جدی در کنترل اقتصاد است.