دانش پژوهان حوزه اقتصاد با نام «دنیل کانِمَن» آشنا هستند. او روانشناسی است که سال 2002 برنده جایزه نوبل در اقتصاد شد. تمرکز کار کانمن در حیطه روانشاسی شناخت و ادراک است. جایزه نوبل به او اعطا شد برای: تلفیق دست آوردهای پژوهش و اندیشه در روانشناسی با علم اقتصاد، و بخصوص کار برد روانشناسی در درک مسائل مربوط به مراحل تمیز و قضاوت انسانی و کاربرد آن در درک تصمیم گیری تحت شرایط عدم اطمینان. کار کاهنمن پایه هائی را برای یک رشته جدید پژوهشی بر ساخته که شامل کشف چگونگی مراحل و سازوکار قضاوت شخصی انسان، و راههای میان بری است که ذهن انسان در مرحله تصمیم گیری به کار میگیرد.
اقتصاد رفتاری
مراحلی که ممکن است ذهن انسان را از مسیر اصول اولیه احتمالات نیز به دور افکند. این رشته جدید که بر اساس پژوهشهای او و همکارانش ایجاد شد «اقتصاد رفتاری» نام گرفته است. چگونه ذهن انسان به اتخاذ تصمیم میرسد؟ چه عواملی سبب میشود که تصمیمها اشتباه در آید و یا اینکه ما اصولاً نسبت به اتخاذ تصمیم اشتباه خود نیز بی خبر باشیم؟ او طی دهها سال تحقیق عملی پیرامون مراحل ادراک و تشخیص دنیای بیرونی توسط ذهن انسان، به نتایجی دست یافت که در مقالات و کتابهای متعدد منتشر شد. در این کتاب به زبان ساده نتایج این تحقیقات را ارائه کرده است. عنوان کتاب «تفکر- سریع و آهسته » است که در نوامبر 2011 منتشر شد. کتاب حدود 480 صفحه است با توجه به روش تحقیق در زمینه کنکاش و تصمیم گیری و مراحلی که ذهن انسان در این مورد طی میکند و مثالها و مواردی که مطرح میشود کتابی است بس خواندنی و جالب. به خصوص برای اقتصاد دانان از تازگی بسیار بر خوردار بوده و بر بسیاری از پرسش هائی که معمولاً در ذهن اقتصاد دانان، پیرامون مسئله منطقی و عقلائی بودن تصمیم گیری و انتخابهای فردی، مطرح است پرتو افشانی میکند. در نوشته حاضر سعی خواهد شد در حد مقدور مطالب این کتاب خلاصه شود. این کتاب نه تنها برای اقتصاد دانان بلکه متخصصان رشتههای جامعه شناسی وعلوم سیاسی و مدیریت نیز نکات تازه و قابل استفادهای در بر دارد.
دست آورد روان شناسی
همچنین مطالب این کتاب برای خوانندگان عمومی نیز مفید است و نشان میدهد در دهههای اخیر تحقیقات روانشناسی تاچه مایهدست آوردهای قابل تحسین و سود بخشی را ارائه کرده است. تحقیقات او در روانشناسی توسط برخی از اقتصاد دانان پیگیری شد و در نتیجه رشته «اقتصاد رفتاری » ایجاد گردید. یعنی رشتهای که تلاش میکند درک رفتارهای اقتصادی افراد، و نمودهای جمعی آن را، بر مبنای پژوهش در چگونگی کارکردهای ذهن انسان و مراحل ادراک ذهنی و تصمیمگیریهائی که از آن نتیجه میشود، توضیح دهد. در این نوشته خواه نا خواه روش و شیوه نگارش کتاب مورد پیگیری قرار میگیرد و بنا بر این ممکن است این شیوه برای افراد آشنا با ادبیات رایج اقتصاد کمی نا آشنا به نظر رسد، لکن برای ارائه مطلب کتاب لاجرم اتخاذ همین روش ضروری است.
کارکرد سیستم یک و سیستم دو در ذهن انسان
بر اساس کارکردهای شناختی، کاهنمن ذهن انسان را دارای دو سیستم میداند. در اینجا ابتدا آشنائی کلی نسبت به این دو سیستم پیدا میکنیم و در مرحله بعدی این دو سیستم را با ارئه مثال هائی توضیح میدهیم. این دو سیستمِ ذهن انسان را او سیستم یک و سیستم دو مینامد. اولی سیستمی است که کارش پاسخگوئی وارائه نتایج و دست مایههای سریع و ظاهراٌ بدون تأمل و فاقد چکش کاری و درنتیجه گزاره هائی است که دائماً مغز انسان تولید میکند. این نوع دست مایهها را در اصطلاح متعارف برداشتهای ذهنی مینامیم . از طرف دیگرکارِ سیستم دو سنجش، ارزیابی، نقادی و تفکر شدیدتر و پر مایهتر و استنتاج منطقی و عقلائی از دست مایههای ذهن است. کار سیستم دو کند و پر زحمت و نیرو بر است. به تصویر زیر نگاه کنید. کاهنمن میگوید با نگاه کردن به این تصویر و دیدن پیشانی درهم کشیده و حالت چشمهای از هم دریده و دهان بازاو ذهن ما به سرعت نتایجی را تحویل میدهد. این که این فردی خشمگین است و سخنی که از دهان او بیرون میآید نا خوشایند و نظر او نسبت به مخاطب دشمنانه است.
اهمیت درک اشتباهات
این قضاوت سریع گرچه ممکن است بر اساس ساز و کارهای بسیار پیچیده مغز بدست داده شده باشد و بسیار مفید و کارساز نیز باشد ولیکن میتواند بسیارنیز اشتباه باشد. یعنی ممکن است این حالت چهره عکس العمل مادر مهربانی باشد که فرزند خود را در آستانه افتادن در حوض آب مشاهده میکند. به عنوان مثالی دیگر فرض کنید کسی از شما میپرسد حاصل ضرب 245 در 785 چه عددی است. در این مورد سیستم یک پاسخی نمیتواند ارائه کند. پاسخ این پرسش به سیستم دو واگذار میشود که بایستی بر اساس پیگیری مراحل ضرب که با آن آشنا هستیم جواب سنجیدهای برای آن فراهم کند. اگر از دانشجوی ریاضی بپرسیم جواب این ضرب چیست ممکن است قبل اینکه جواب آن را محاسبه کند، بگوید پاسخ این پرسش یک عدد شش رقمی است. این حد پاسخ نیز دست مایه سیستم یک است. لیکن برای جواب درست بایستی مراحل مربوطه را طی کند و برای این کار سیستم دو ذهن را بکار اندازد. تصور کنید پدری که شب به منزل آمده است میخواهد کمی ریاضی با فرزند دبستانی خود تمرین کند تا اورا در فراگیری حساب کمک کرده باشد. پدر همین مسئله را به کودک میدهد و کودک نیز که انجام ضرب را پر دردسر مییابد در یک لحظه غفلت پدر از نزد او میگریزد و پنهان میشود. این نیز کار سیستم یک است. لیکن در این مورد ذهن کودک صورت مسئله را تغییر داده (که از نزدیک پدر باید گریخت) و آن را علی الحساب ساده کرده و برای این مسئله جدید راه حلی پرداخته و تحویل داده است. کاهنمن میگوید در بسیاری موارد سیستم یک صورت مسائل را تغییر میدهد و حتی راه حلهای اشتباهی بدست میدهد. درک ساز و کارهای همین اشتباهها است که به اندازه فهم ساز وکار های مربوط به یافتن جوابهای صحیح اهمیت دارد و نیازمند پژوهش است.
ذهن و محیط اطراف
کاهنمن میگوید کار کرد سیستم یک نتیجه مراحل تکاملی است و مربوط به ویژگیهائی است که میلیونها سال در ساختار مغز حیوانات و در تکامل آن در مغز انسان پایدار شده است. این که یک حیوان مانند غزال در دشت محل زندگی خود احساس کند که محیط ایمن است یا باید نگران اطراف خود باشد، یا اینکه در نزدیکی او شاخه بوته تکان میخورد زمان فرار سریع از آن محل است چون ممکن است یک ببر پشت بوته پنهان باشد ویا یک لاک پشت بی آزار باشد. این احساس خطر، نگرانی و تصمیم سریع لازمه تداوم حیات موجودات است و سازو کار آن جایگاه عمیقی در سیستم عصبی حیوانات از جمله انسان دارد. به همین دلیل نیز ذهن دائماً در حال ارزیابی محیط اطراف است. آیا محیط ایمن است آیا محیط آشنا است یا تغییر نگران کننده در شرایط در حال وقوع است. این پرسشهائی است که در سیستم یک، دائم در جریان است. مترادف آن پرسشهای ایمنی و آشنائی محیط در مورد غزال یا حیوان دیگر، در مورد انسان احساس روحیه سرشار و احساس آسایش خیال است. برای آشنائی بیشتر با این دو مفهوم مواردی را به عنوان مثال از کتاب مطرح میکنیم.
خطای دید همگانی
این موارد نمونه هائی از کار کردهای سیستم یک هستند: تشخیص اینکه یک شیء از شیئ دیگر دورتر است. متوجه شدن به جهت یک صدای ناگهانی. تغییردر حالت چهره در هنگام دیدن یک منظره نا خوشایند. تشخیص حالت خصمانه در لحن صحبت یک فرد. درک جملات ساده... این نوع موارد نیز مثالهائی از کار کرد های سیستم دو هستند: توجه به نمایش یک دلقک در سیرک. توجه به صدای یک فرد خاص در یک جلسه شلوغ. جستوجو برای مردی که موهای سفید دارد در فرودگاه شلوغ که برای استقبال عموی سالمند خود رفتهاید. توجه به رعایت آداب معاشرت در یک گرد هم آئی رسمی. مقایسه دو اتومبیل برای تصمیم در مورد خرید آنها. پر کردن فرمهای مالیات. بررسی صحت یک الگوریتم یا یک بحث منطقی. حل یک مسئله فیزیک. یا مطلب مشابه... در ذهن انسان سیستم یک همیشه در کار است و مشغول تحویل نظریه و پاسخ و راهنمائی و یا گمراه کردن. سیستم دو تنبل و کم کار است و مگر تحت فشار اضافی حاضر به فعالیت نیست و فعالیت آن انرژی بر است. فعالیت سیستم دو ذهن در مقایسه با سیستم یک نیازمند ذخائر «بذل توجه» بیشتری است. با مثال زیر در مورد خطای دید همگی آشنا هستیم.. در دو شکل زیر کدام پاره خط طول بیشتری دارد ؟آنچه که ابتدا به ذهن میآید این است که پاره خط اول طول بیشتری دارد. لکن اندازه گیری با خط کش نشان میدهد که طول هر دو برابر است. جواب اول، نتیجه کار کرد سیستم یک است و جواب دوم، که سنجش و مقایسه عینی است کارکرد سیستم دو. لکن علیرغم این نتیجه، به تصویر نگاه کنید، بازهم سیستم یک طول پاره خط اول را بزرگتر نشان میدهد و از این برداشت گریزی نیست علیرغم اینکه سیستم دو، جواب صحیح را بدست داده است. با وجود اینکه پس از اندازه گیری، ذهن انسان به این نتیجه میرسد که هر دو پاره خط برابر هستند، لکن هر بار مشاهده مجدد آن تصویر توسط ما، نشان میدهد که سیستم یک نظر خود را تغییر نداده است. خطای دید فقط یک وجه از خطا هائی است که ذهن انسان به آن دچار است.
خطای ذهن
برای توجه به نمونهای از خطای ذهن به این مثال توجه کنید و سعی کنید جواب آن را به صورت ذهنی در ده ثانیه بدست دهید (این مثال امروزه برای بسیاری آشنا است اما در زمان آزمون چنین نبود): قیمت یک راکت و توپ تنیس با هم 1100 تومان است. اگر قیمت راکت هزار تومان گرانتر از توپ باشد قیمت توپ و راکت جداگانه چقدر است؟ به نظر میرسد که جواب صحیح برای قیمت راکت و توپ به ترتیب هزار توما ن و صد تومان باشد؟ لکن این جواب صحیح نیست. جواب صحیح پس از کمی محاسبه 1050 تومان و 50 تومان است. میتوان دریافت که پاسخ اول مربوط به سیستم اول و پاسخ دوم که با کمی تلاش به دست میآید کار سیستم دوم است. این آزمون به هزاران نفر دانشجوی دانشگاههای درجه اول داده شده که بیش از 50 درصد به آن جواب غلط دادهاند و در سایر دانشگاهها در صد غلط بیش از 80 درصد بوده است. (ادامه دارد)