محمد جواد حق شناس مدیر جلسه در ابتدا گفت: با توجه به اینکه 4دهه از برچیده شدن تشکیلات ساواک میگذرد و بیشتر مسئولان این سازمان یا اعدام شدند و یا فوت کردند و یا به خارج از کشور گریخته اند دیگر دسترسی چندانی به مسولان ساواک نداریم و تنها مسئول ارشد ساواک که در قید حیات است پرویز ثابتی میباشد. ثابتی از پایینترین درجات ساواک شروع کرده تا در دوران نصیری نزدیک به ۱۲ سال بالاترین مقام امنیتی ساواک رسید. در ادامه جلسه هادی خانیکی به ایراد سخن پرداخت و نکاتی را مطرح کرد که محور آن بدین شرح میباشد:
* صاحبنظران معتقدند که از هر حادثهای ۳۰ سال باید بگذرد تا بتوان به آن پرداخت و آن را تجریه،تحلیل و نتیجه گرفت.
*میتوان در مقابل اسنادی که ثابتی ارائه داده سندهایی از کسانی که شکنجه شدند را ارائه داد.
*انگارهسازی،تصویر سازی و روایت سازی ثابتی برای من روشن است اما نمیدانم جامعه میتواند مسائل من را بپذیرد یا خیر.
*مسائل مطوحه توسط ثابتی در این مقطع از موضع تاریخی خارج شده و تبدیل به موضوع سیاسی و اجتماعی روز شده است.
*پرویز ثابتی تاکنون خیلی کم به مسائل ورود کرده بود و یک چهره پنهان بود ولی اکنون شرایطی را تشخیص داده و به میدان آمده است.
*به نظر من باید در زمینهای به مسئله نگاه کرد که به آن در علوم ارتباطات نسبت متن به زمینه گفته میشود.
*اگر ثابتی در اوایل پیروزی انقلاب این سخنان را میگفت طیف گستردهای از مردم این ادعاها را تکذیب میکردند.
*من سال ۵۰ به زندان شیراز افتادم و زمانی که به زندان افتادم، ماههای اول درگیری ساواک با مسئله مبارزه مسلحانه بود.
*علت دستگیری من مربوط به جشنهای ۲۵۰۰ ساله در شیراز بود. به دلیل آغاز کار سازمان مجاهدین فضا امنیتی بود و من در این فضا دستگیر شدم.
*بنده به عنوانی یک دانشجوی فعال که فعالیت دانشجویی داشت و علیه رژیم فعالیت میکرد و با روحانیون و فعالان سیاسی ارتباط داشت دستگیر و بعد از ۶ ماه آزاد شدم.وقتی آزاد شدم یک ماه بعد به دلیل ارتباط با سازمان مجاهدین دوباره دستگیر شدم.
*زندان عادل آباد شیراز و زندان مشهد برای اعمال رفتار خشن علیه زندانیها ساخته شده بودند.
*من شاهد شهادت سید رضا دیباج بودم او زیر شکنجه شهید شد، سلولها پنجره داشته و میشد دید.
*دیدم کسی را لای پتو پیچیدند و بردند و فهمیدم او دیباج است.
*من شاهد موارد مشخصی بودم که ادعاهای پرویز ثابتی را نقض میکند.
*احسان نراقی روایت میکند که از پاکروان پرسیده شد چرا از ساواک به نوعی اخراج شدید و و سفیر ایران فرانسه شدید او جواب داد که چون من معتقد بودم که شاه باید از مسائل کشور و نارسایی مطلع باشند. گزارش تهیه میکردم و این گزارشها تلخ میشد و به همین دلیل خاطر شاه مکدر میشد. کسانی به جای من قدرت را در ساواک در دست گرفتند که گزارشهایی تهیه میکردند تا منشأ نارضایتی را به بیگانه نسبت دهند. این افراد مانند ثابتی بودند.
*ساواک بعد از پاکروان سلیقه فهمی میکرد و محور این سلیقه محوری ثابتی است.
*باید به منشأ و بستر انقلاب نگاه کرد تا علتها پیدا شود.
*شبکه منوتو را میتوان تحلیل ارتباط رسانهای کرد به عنوان شبکهای که در انگاره سازی پیشتاز بوده است.
*شبکه منوتو، شاه و حکومتش را سفید میبیند حتی زندان و ساواکش را اما جمهوری اسلامی را سیاه معرفی میکند.
*مخاطب منوتو عمدتاً کسانی هستند که گذشته را ندیدند و ثابتی را هم نمیشناسند.
*منوتو مخاطبانی را انتخاب کرده که آشنایی لازم از گذشته ندارند و نگاه انتقادی هم به آن زمان ندارند.
*اینکه جامعه سخنان ثابتی را باور میکند از خود او و ادعاهایش مهمتر است و باید بدان توجه کرد. این اتفاق یعنی مرجعیت رسانههای سیاسی و علمی از بین رفته و سرمایه اجتماعی و گسست سیاسی بعد از انقلاب رخ داده است.
*در خلأ سرمایه اجتماعی از ثابتی تصویری ساخته میشود و پشت آن انگاره سازی یا تصویر سازی و روایت سازی رخ میدهد.
*شرایط جامعه وقتی سخت می شود جامعه نابالغ دست به انقلاب می زند.
* مجید تهرانیان پس از هفت سال تدریس در دانشگاه های آمریکا، در سال ۱۳۵۰ به ایران بازگشت و به تدریس و فعالیت علمی در کشور پرداخت.از تهرانیان 9 کتاب و 5 مقاله مانده است.تهرانیان از سال 53 تا 55 دست به چند پژوهش و تحقیق در زمینه نارضایتی ها در جامعه انجام میدهد از جمله با مدیران رادیو تلویزیون مصاحبه می کند و از آنها می پرسد این چیزهایی که پخش می کنید آیا باور دارید یا خیر که پاسخ میدهد خیر از بالا به ما می گویند اینطور برنامه پخش کنید.او پیش بینی می کندکه در جامعه ایران انقلاب رخ خواهد داد و این انقلاب مذهبی خواهد بود.پیش بینی که درست از آب درآمد. وی در چهارم دی ماه سال ۱۳۹۱ در آمریکا درگذشت.