لطف الله میثمی اولین سخنران این مراسم بود که محور سخنان او بدین شرح است:
*سرکوب در زمان شاه سرکوب واقعی بود
*شرایط به گونهای شده بود که مردم به این نتیجه رسیدند که جز انقلاب راه دیگری پیش رو ندارند
*سالهای ۳۹ تا ۴۹ شکنجه در زندانها نبود یا حداقل من اطلاع ندارم.
*در دوران ریاست در ساواک شکنجه نبود.
*پاکروان گفت ما اشتباه کردیم که شکنجه میکردیم و افراد را دستگیر میکردیم.
*ساواک کاری با طیب حاج رضایی کرد که بگوید خمینی از عبدالناصر پول گرفته است.
*سال ۵۳ به بازجوی خودم در زندان گفتم در طول تاریخ هیچ شکنجه گری پیروز نشده است
*من بار دوم سال ۵۰ با سران سازمان مجاهدین خلق بازداشت شدم.
*من از سال ۴۷ مبارزه مسلحانه را پذیرفتم و در مسیر آن حرکت کردم.
*رضا خان مجلس را طویله میدانست.
*هرکسی سوسیالیست بود ۳ تا ۱۰ سال حبس داشت.
*قراداد نفتی دارسی قرارداد نسبتاً خوب و به نفع ایران بود.
*رضا شاه انقدر افراد را میترساند تا همه مطیع محض شوند. این خصلت او تقابل با توسعه بود.
*فاطمه امینی را روی تخت سیمی خواباندند و منقل برقی زیر آن گذاشتند.
*در اطلاعات شهربانی ۴ شب بیخوابی اجباری به من دادند که انگار سرم در آستانه انفجار بود.
*موسی خیابانی را انقدر شکنجه کردند که در بیمارستان ارتش بستری شد.
*سماواتی را طوری شکنجه کردند که پایش شبیه متکا شده بود.
دومین سخنران این جلسه محمدرضا علی حسینی دبیرکل کانون زندانیان سیاسی بود که محور سخنان او بدین شرح است:
*من عضو گروه مسلح انقلابی ابوذر در نهاوند بودم.
*در آن زمان ۷ یا ۸ تا گروه مسلح کوچک در کشور بودیم.
*در زمان ثابتی کسی نمیتوانست در کشور نفس بکشد. در آن زمان کسی جرات نداشت حتی در تاکسی از رژیم انتقاد کند.
*خفقان به حدی بود که راهی جز مبارزه مسلحانه پیش روی مبارزان وجود نداشت.
*مردم مشکل داشتند و در اطراف تهران حلبی اباد وجود داشت یا به تعبیر امروز حاشیه نشینی.
*در روستا امکان زندگی و تحصیل نبود.
*شاه میخواست کشور پیشرفت کند اما تورم دو درصدی را ۲۴ درصد کرد.
*حسینی شکنجه گر با شلاق جوری میزد که اکنون تصور آن برای من دیوانه کننده است.
*من در زندان تا روز آخر ذرهای از حرفایم کوتاه نیامدم. مقاومت کردم و زندان را تحمل کردم.