چرا عموم جامعه زنان ایران، با وجود داشتن تحصیلات و آگاهی بالا دچار فقر حرکتی هستند؟
اولین عامل در این مساله فرهنگی است. متاسفانه زنان نسبت به خودشان به دیده اولین اولویت و ستون زندگی نگاه نمی کنند. در فرهنگ سنتی ما نوع نگاه زن به خودش متاثر از نگاه خانواده به زن است. به صورتی که اگر زنی به خودش اولویت بدهد به خود خواهی محکوم می شود. چون خانواده از زن انتظار فداکاری دارد. فرهنگ خانواده سنتی، زنان و دختران را طوری تربیت کرده که خودشان را آخرین نفر بدانند و هر ظلمی به خودشان داشته باشند. مثلا سلامتی خود را فدای تامین رفاه دیگر اعضای خانواده کنند. درحالیکه یک زن تنها در شرایطی توانایی رسیدگی به خانواده اش را خواهد داشت که از سلامتی جسمی و روحی برخوردار باشد.
توقع از دختران این است که آرام و بدون جنب و جوش باشند و بی سر و صدا بازی کنند و بیشتر وقت خود را در داخل خانه بگذرانند. به همین دلیل دختران از سنین کودکی به کم تحرک بودن عادت می کنند. به همین دلیل تاکید دارم که عامل بی توجهی بانوان به ورزش و سلامتی، منشا فرهنگی و تربیتی دارد.
با اینکه ورزش منافاتی با قوانین اسلامی ندارد، اما اين ذهنيت وجود دارد که ورزش بانوان در انظار عمومی می تواند خلاف شئونات اسلامی باشد. نمی توان به بهانه حفظ شئونات اسلامی و یا به دلیل رعایت حجاب زنان را از فعالیت های بدنی و ورزش در محیط های خارج از خانه منع کرد.متاسفانه اندک شور و شوقی که در بین جامعه زنان برای ورزش وجود دارد به دلیل دست یافتن به تناسب اندام و لاغر شدن است که در ذات خود برای استمرار ورزش و تحرک بدنی، چون بعضا نتیجه دلخواه گرفته نمی شود و نتایج معكوسی به بار می آورد كه همین عامل دلزدگی از ورزش در زنان است.
پس از اشاره به نقش فرهنگ و تربیت، نقش نهاد های دولتی را چگونه ارزیابی می کنید؟ سهم دولت از فقر حرکتی زنان جامعه چیست؟
اینجا دولت باید بداند که به زودی بار بیماری های ناشی از بی تحرکی زنان را به دوش می کشد. چون در آینده به جای داشتن جامعه ای سالم با جامعه ای بیمار سر و کار خواهد داشت. فقر حرکتی اصلی ترین عامل به وجود آمدن آسیب های فیزیولوژیک است. این آسیب ها از کودکی تا بلوغ و به ویژه بعد از میانسالی زنان را تهدید می کند. متاسفانه بسیاری از درد های جسمی و مشکلات روحی که در میانسالی بازدهی و کارآمدی فرد را کم می کنند در سنین جوانی با تحرک قابل پیشگیری بودند.
در کنار موانع و محدودیت های فرهنگی و سنتی؛ آپارتمان نشینی و محدود بودن امکانات ورزشی هم به بروز این مشکل دامن زده است. که باید به نقش شهرداری ها در شهر سازی و به عبارتی شهر فروشی و کاستن از فضای سبز و افزودن به محلات عمودی اشاره کرد.
یا به نقش آموزش و پرورش هم اشاره می کنم. در مدارس نه تنها امکانات ورزشی کافی در اختیار دختران و پسران قرار نمی گیرد بلکه تنها یکی دو ساعت زنگ ورزش هفتگی وجود دارد که معمولا زنگ های ورزش فدای دروس دیگر می شود. متاسفانه خانواده و مسئولان مدرسه در این خصوص دغدغه ای ندارند و حق ورزش دختران در مدرسه پایمال می شود.در دانشگاه ها هم وضعیت به همین صورت است و در طول چهار سال دوره کارشناسی تنها دو واحد به مساله مهم تربیت بدنی اختصاص داده می شود که همین مقدار هم نه دانشگاه ها سالن ورزشی در اختیار دارند و نه اساتید این رشته به تناسب تعداد دانشجویان جذب شده اند و نه خود دانشجو تمایلی به اجرای استاندارد این دو واحد دارد.
گروه هایی با ورزش بانوان هم دل نیستند. مثلا در شهر هایی از کشور برخورد خوبی با دوچرخه سواری بانوان صورت نمی گیرد. نقش دولت در برچیدن این نگاه چیست و چگونه می توان به ورزش بانوان در فضای عمومی جان داد؟
متاسفانه سیاست گذاران در این حال و هوا نیست. ورزش بانوان یعنی پیشگیری از بیماری در سالخوردگی و پیشگیری، در تصمیم گیری جایی ندارد.مشکل کم تحرکی دختران و بانوان و حتی مردان در جامعه ما و بیماری ها و آسیب هایی که به دنبال فقر حرکتی ایجاد می شود، مساله ای پر اهمیت است. کسانی که باید مشکل را احصا کنند، تصمیم گیر، قانون گذار و مجری قانون همه مرد هستند و درکی از مشکل و تجربه ای از محرومیت های زنانه ندارند. حداقل کاری که نهادهای دولتی می توانند انجام بدهند این است که به مناسبت های مختلف رویدادهای پیاده روی و دوچرخه سواری و کوهنوردی برگزار کنند تا جامعه به دیدن بانوان ورزشکار عادت کند.اما تا اینجا زنان برای گرفتن محیط ورزشی، اختصاص فضاهای بیشتر برای ورزش یا تایم بندی پارک ها برای ورزش صبحگاهی و یا ورزش دختران در مدارس چندان مطالبه ای نداشتند و جدیتی از سوی جامعه زنان دیده نشد و طبیعتا دستآورد ها کم بود.