علی صالحآبادی – مدیرمسئول
نظام بینالملل در حال تغییر است؛ این تغییر بیشتر به نفع غرب بهویژه ایالاتمتحده است تا روسیه، چین و دیگر کشورها. به گمان نویسنده این تحولات میتواند «تمامیت ارضی»، «امنیت ملی» و «منافع» مردم ایران را به خطر بیندازد، به همین دلیل این نوشتار به رشته تحریر درمیآید تا گوشزدی به دستاندرکاران و حاکمیت یکپارچه باشد. البته آرزوی نگارنده این است که این تحلیل نادرست باشد و آنچه اصولگرایان افراطی میپندارند که قادرند همه را شکست دهند و جهانیان را مثل خود کنند، درست باشد. روزنامه ستاره صبح آمادگی دارد تحلیل و نظر کسانی که با این نوشتار مخالف هستند را در همین ستون برای آگاهی عموم منتشر کند. در ادامه به 5 خطر که ممکن است تهدید باشد، اشاره میشود.
1-ناکارآمدی قوه مجریه و مقننه: متأسفانه در بدترین شرایط کشور پس از انقلاب، ضعیفترین مجلس و دولت تشکیل شده که به اذعان برخی اصولگراها این دو نهاد کارنامه قابل قبولی ندارند. شگفت اینکه برخی نمایندگان بهتازگی مدعی شدهاند که در کابینه سیزدهم افراد نفوذی، ناکارآمد و ... وجود دارد. پیشازاین آنها دولتهای روحانی را به همین موضوع متهم میکردند. البته کارکرد قوه قضائیه بر اساس آنچه در عمل اتفاق افتاد، بهتر از دو قوه دیگر و قابل دفاع است. نویسنده توصیه و پیشنهاد میکند تا دیر نشده سید ابراهیم رئیسی دست به ترمیم کابینه بزند و افراد تکنوکرات را جایگزین فارغالتحصیلان دانشگاه امام صادق، مسئولان پیشین کمیته امداد، مدیران دولت احمدینژاد و ... کند. این اقدام میتواند باعث اقتدار ملی و جلب رضایت مردم شود.
2-خطر طالبان: نویسنده از چند سال پیش که آمریکا و قطر به تروریستهای طالبان بهاء دادند و در کنار آنها در دوحه نشستند، هشدار داد که این یک سناریوی نانوشته و پنهان علیه جمهوری اسلامی است. متأسفانه هم دولت قبل و هم دولت کنونی تحت تأثیر تطهیریها قرار گرفتند و بهجای حمایت از مردم افغانستان -که 77 درصد فارسیزبان هستند- و تقویت احمد مسعود، در عمل به طالبان چشم دوختند و پنداشتند که این گروه تروریستی تغییر کرده و میتوان با آن دادوستد کرد. این گروه آدمکش روز 24 مرداد 1400 در کابل به قدرت رسید و از آن زمان بیش از 80 درصد مردم افغانستان به لحاظ مالی تحتفشار هستند و فقیر شدهاند. طالبان ساختهوپرداخته آمریکا، اسرائیل، قطر، عربستان و ترکیه است. این گروه یک خطر «بالقوه» و «بالفعل» برای تمامیت ارضی و امنیت ملی ایران است. طالبان چشم به خراسان دوخته است. آمریکا پس از خروج از افغانستان حدود 80 میلیارد دلار اسلحه در این کشور بهجا گذاشت تا طالبان در آینده از این سلاحها علیه ایران استفاده کند؛ بنابراین ضرورت دارد تا دیر نشده نگاه به طالبان تغییر کند.
3-خطر روسیه: شواهد تاریخی و قرائن پس از انقلاب نشان میدهد که روسها هیچوقت دوست و همسایه خوبی برای ایران نبوده و نیستند. این کشور 8 سال در جنگ بین ایران و عراق، از عراق حمایت کرد، به شش قطعنامه شورای امنیت علیه ایران رأی داد، به تعهدات خود در نیروگاه هستهای بوشهر عمل نکرد و در تازهترین اقدام وقتی برجام در مرحله نهایی قرار داشت پا به میدان گذاشت و آن را به محاق برد؛ زیرا روسیه از تداوم تنش و مناقشه بین ایران و غرب سود میبرد و اگر بتواند هرگز نخواهد گذاشت تا رابطه ایران با غرب بهبود پیدا کند. اکنونکه این کشور در اوکراین زمینگیر شده، بهترین فرصت برای بهبود رابطه با غرب است. ایرانیها اکنون میپندارند که نکند روزی فرابرسد که روسیه، ایران را خطر بهحساب آورد و همانطور که به اوکراین حمله کرد به ایران هم حمله کند.
4-خطر ترکیه: ترکیه یکی از بازیگران مهم در عرصه بینالمللی و منطقهای است. این کشور باهدف «کسب منفعت» و «دفع ضرر» هر جا نفعی برایش باشد، دست به معامله میزند. بر اساس همین سیاست، ترکیه با اسرائیل، جمهوری آذربایجان، روسیه، قطر و مصر رابطه استراتژیک دارد و بهتازگی رابطه تیرهاش با عربستان را بهبود بخشیده است. ترکیه در سیاست برونمرزی با کشورهایی همپیمان شده که بهصورت «پیدا» و «پنهان» مخالف ایران هستند؛ بنابراین مرزهای شمال غربی ایران از سوی ترکیه و جمهوری آذربایجان بهصورت بالقوه در معرض تهدید بوده و هستند.
5-ائتلاف عبری– عربی: به عقیده نویسنده هدف ائتلاف اعراب با اسرائیل که در قالب «صلح ابراهیم» شکلگرفته، مقابله با جمهوری اسلامی است که خطرش از موارد دیگر بیشتر است.
نویسنده عقیده دارد اکنونکه روسیه زیر تیغ تحریم و عضویتش در شورای حقوق بشر تعلیق شده و همچنین پوتین که متهم به «خیانت جنگی» و «نسلکشی» در اوکراین است، در این کشور زمینگیر شده و دیگر کسی در دنیا برای او تره خورد نمیکند، بهترین زمان برای کاستن از تهدیدات مصالحه با آمریکا و ورود به بازار انرژی است که غرب شدیداً به آن نیاز دارد. دستگاه دیپلماسی کشور باید بداند که ولادیمیر پوتین از باتلاق اوکراین جان سالم به درنخواهد برد، پس نباید با بازنده بست و به او امید داشت، بلکه باید به خواست، اراده و نظر مردم درباره روسیه توجه کرد.