بر اساس مطالعات و پژوهشهای اجتماعی که پیش از انقلاب اسلامی 57 تاکنون انجامگرفته است، جامعهی ایران در معرض تحولات پردامنهای قرار داشته که در کانون آنها وضعیت همبستگی اجتماعی و ضعف و قوت آن درخور توجه است. اینکه همبستگی به کدام سو رفته و میرود و نیز امور نیکوکارانه و اقدام مدنی بهطور عام و شمول آن به حوزه تعلیم و تربیت بهطور خاص چه سمت و سویی یافته و با چه بایدها و نبایدهای نظری و تجربی روبهروست موضوعی است که در سه بخش نظری (رهیافتهای پژوهشی)، تجربی (مطالعات موردی/ مدنی) و چشماندازی برای آینده (گفتوگو) در این نشست موردبحث و تبادلنظر قرار گرفت. در دوازدهمین نشست از این سلسله نشستها که در حوزه ادبیات خیر برگزار میشوند و به بررسی آسیبهایی میپردازند که خیریهها، نیکوکاران و جامعه هدف با آن مواجه هستند.
دکتر هادی خانیکی به طرح این پرسش درباره کار خیر پرداخت: اینکه فرزندانی از ایران ترغیب شوند که در سرزمین پدری بمانند و به کشاورزی ادامه دهند بهتر است یا اینکه در تهران مهندس و جامعهشناس و پزشک و حقوقدان شوند و بعد هم از ایران بروند؟
دکتر خانیکی گفت: اگر ملی بیندیشیم و بخواهیم سرمایههای ملی کشور از دست نروند، باید بگوییم که این افراد باید در سطحی از پیشرفت قرار نگیرند که با مدیریت بحران جامعه ناسازگار است. کفش کوچک و پای دویدن سازگار نیست. پاسخ دیگر این است که بدون اندیشیدن به آینده، بگوییم که وظیفه ما این است که این کار خیر را انجام بدهیم و این افراد را وارد زمینه مساعدتر بکنیم. راهحل سوم کاری است که جامعه یاوری و دارالاکرام و خیریههایی از این دست انجام دادهاند اما باید دید که چطور این افراد میتوانند بخشی از سرمایهای بشوند که نسبت به ویرانیها و کاستیها حساس شوند. در چرخهی کار خیر مؤثر باید به بازگشت کار خیر همفکر کرد، درحالیکه کاری که خیریهها انجام میدهند کمک به کودک بازمانده از تحصیل یا ساخت مدرسه و تقویت ضعفها، ناتوانیها و توانمند کردن افراد است.
جامعه ایران در معرض تغییرات شتابان
خانیکی در ادامه گفت: 24 پیمایشی که در سه دهه اخیر انجامگرفته نشان میدهد که جامعه ایران خیلی در معرض تغییرات شتابان است. بالا رفتن سطح سواد، افزایش شهرنشینی، استفاده از رسانهها، بالا رفتن میزان مشارکت زنان و نیز ورود جوانان به اجتماع، ایران را به جامعهای دستخوش تغییر تبدیل کرده و این تغییرات نشان میدهد که مسئله ایران رویایی میان دو وجه همبسته ساز و گسیخته ساز بوده است. روند این تحولات جامعه را به سمت گسیختگی هرچه بیشتر میکشاند که بخشی از آن در بعد مدیریت و حکمرانی بوده و بخشی هم در خود جامعه تغییرات پردامنه اجتماعی را سبب شده است. اگر روال تضعیف یا زوال همبستگی اجتماعی دنبال میشد، اکنون ما در یک پرتگاه قرارگرفته بودیم؛ اما در مقابل روندهایی هم هستند که نوعی جدید از همبستگی را تقویت میکنند و عمدتاً در سطح جامعه بوده و شاید بتوان گفت موضوع کار این نهادها شکلگیری روندهای همبستگی بوده است.
عوامل عینی از هم گسیختگی جامعه
خانیکی در پایان بابیان اینکه امر خیرخواهانه امری متکثر است، درباره نشانگان و نمادهای روندهای همبسته ساز و گسیخته ساز گفت: میتوانیم هر دو روند را با یک نشانگان عاطفی، نگرشی و رفتاری ببینیم و بررسی کنیم که کجا میشود ترمیم کرد و همبستگی ایجاد کرد و در کجا میشود کار نو تولید کرد. احساس تعلق و همدردی اعتماد و مسئولیتپذیری نشانگان همبستگی هستند که اگر بتوانیم آنها را استخراج کنیم و برایش کاری انجام دهیم، همبستگی را تقویت کردهایم. کاهش توان تولید ثروت و رشد فقر و نابرابری، بیکاری، فساد سازمانیافته و حاشیهنشینی عوامل عینی هستند که گسیختگی را ایجاد کردهاند؛ درحالیکه در مقابل آن عوامل نگرشی نیز وجود دارد. پیمایشهای مختلف چنین نشان میدهد که جامعه ما فردگرایانهتر و مادیگرا تر شده و نظام ترجیحات ارزشی از فداکاری و ایثار به سمت منفعتطلبی رفته است. ضعف نظام ارزشهای اخلاقی و احساس زوال اجتماعی مجموعهای از چیزهایی هستند که خطر گسیختگی را زیاد میکنند. رشد اقدامات خیرخواهانه در مقابل این عوامل قرار میگیرند که سال گذشته بعد از شیوع کرونا و تأثیر آن بر نظام آموزش و پرورش، هرچه رشته کرده بودیم پنبه کرد و کرونا مدرسه را وارد موبایل کرد و ازآنجا به بعد اقدام خیرخواهانه دیگری که صورت گرفت این بود که چطور اقلام الکترونیک را تهیه کنیم تا تمام بچهها آموزش ببینند.