بسیاری از تحلیلگران سیاسی بر این باورند که دوران پساحقیقت از سال 2016 میلادی آغازشده است؛ برههای که انسان در آن استدلالهای منطقی و حقایق عینی را کنار گذاشت و به جهان پوشالی و دروغین پیوست. بسیاری انتخاب دونالد ترامپ بهعنوان ریاست جمهوری آمریکا را نشانهای بر آغاز این دوران میدانند. هرچند که چنین تفسیری از سیاست معاصر یکسویه نخواهد بود... مفهوم پساحقیقت خللی در گذشته ایجاد نخواهد کرد و حتی نمیتواند خللی در پاسخگویی به پرسشهای اصلیمان پیرامون تمییز میان اخبار حقیقی و استراتژیهای تولید اخبار جعلی ایجاد کند. اینکه چگونه هر دوی آنها تحت تأثیر سیاست و گفتمانهای سیاسی روز قرار میگیرند، موضوعی حائز اهمیت است. بهراستی چرا استراتژی تولید اخبار جعلی در محیط اطلاعاتی دنیای معاصر تا به این حد استراتژی جذابی است؟ با استناد به اصطلاحاتی چون پوپولیسم و پساحقیقت/اخبار جعلی قصد داریم تا به تمییز این واژگان از یکدیگر دست یابیم. پرسش این است که آیا نسبت دادن واژه پوپولیسم به عدهای از سیاستمداران راهی منطقی برای عدم توجه به حقیقت است؟ آیا این امکان وجود دارد که ارتباط روشنی میان گسترش اخبار جعلی و پوپولیسم وجود داشته باشد؟ 4 هدف اصلی و استراتژیک برای تولید اخبار جعلی و کارزارهای ضداطلاعاتی وجود دارد؛ هدف استراتژیک اول تولید داستانهای دروغین در جهت کسب سود تجاری است. داستانهای حیرتانگیز و مبهمی که توجه عده زیادی را بهواسطه کلیک کردن بر روی آن خبر به خود جلب خواهد کرد، گرچه تولید این دست از خبرها بهصورت آنلاین با هزینه کمی روبرو خواهد بود، اما توجه عده زیادی را معطوف به خود خواهد کرد. هدف استراتژیک دوم تولید اطلاعات نادرست همگام با منافع سیاسی احزاب یا گروههاست که بهصورت هدفمند گسترش مییابد، بهعنوانمثال میتوان به ماجرای «پیتزا گیت» اشاره کرد که در آن مدیر کمپین انتخاباتی «هیلاری کلینتون» متهم به سوءاستفاده از کودکان شده و این خبر بهصورت گسترده در همهجا پخششده بود. هدف سوم و چهارم استراتژیک باانگیزه سیاسی همراه است، اما نه تنها فراتر از استراتژیهای سادهای همچون تخریب طرف مقابل است، بلکه این اهداف با بهکارگیری استراتژیهای محرمانه همراه است که این استراتژیها منجر به موفقیت سیاستمداران پوپولیست خواهد شد.
پرسش این است که پوپولیسم چیست و چه ویژگیهایی سبب میشود تا یک سیاستمدار را پوپولیست توصیف کنیم؟ در سال 1967 طی یک کنفرانس دو روزه در دانشکده اقتصاد لندن تمام اهلفن کوشیدند تا تعریف روشن و واحدی از مفهوم پوپولیسم را ارائه دهند، اما هنوز بعد از گذر اینهمه سال بحثوجدل آکادمیک پیشرفت چشمگیری در این زمینه نداشتهایم. تلاش برای شناخت هسته اصلی پوپولیسم برخی از نویسندگان را به این نتیجه رسانده که تعریف مشخصی برای آن وجود ندارد. با تمام این تفاسیر فیلسوفی همچون «آیزایا برلین» معتقد است که این موضوع نباید مانع از جستجوی هسته مشترک پوپولیسم شود. آیزایا برلین در این کنفرانس ویژگیهای پوپولیسم را بدین شکل طبقهبندی میکند:
1-ایجاد یک جامعه منسجم و یکپارچه
2-داشتن موضع انتقادی نسبت به نهادهای سیاسی
3-اعتقاد بهنوعی احیای اخلاقی که منجر به به دست آوردن آزادی ایده آل برای همگان خواهد شد
4-اعتقاد به نبود حافظه تاریخی (فرار از تاریخ)
5-ادعای نمایندگی از جانب گروه یا تودهای از مردم و سخن گفتن از جانب آنها
ادامه نوشتن با این رویکرد بیشک میتواند بحث ما پیرامون پوپولیسم را نیمهکاره بگذارد. آنچه بهوضوح میتوان مشاهده کرد این است که هدف پوپولیستها بیشک سخنوری (بلاغت) و تولید اخبار جعلی است تا بتوانند گروهی از مخاطبان را تحریک و وادار به انجام واکنشی خاص کنند تا اینکه به دنبال تولید اطلاعات ارزشمند و استراتژیک سیاسی باشند. عمدتاً نوع سخن گفتنها مهمتر از محتوای آنها هستند. «هانا آرنت» فیلسوف آلمانی در باب نقش حقیقت و دروغ در سیاست میگوید: «وقتیکه ما دروغ میگوییم بیشک دروغ ما دلالت بر عملی دارد. راه و روشها این را به ما میگویند که دروغگو حقیقت را آنگونه که دوست دارد برایمان توصیف میکند، بنابراین شکافی میان واژگان و حقیقتی که آنها مدعیاش هستند وجود دارد. همین سیاست سبب میشود تا سیاستمداران با اتکا به تکنیک بلاغت دیگر به سراغ خواستهها و اهداف مطلوب سیاسی نروند. بهعنوانمثال «نایجل فراژ» که زمانی رهبر حزب یوکیپ محسوب میشد ازجمله اولین کسانی بود که تمایل داشت انگلستان برای کنترل بیشتر بر خودش از اتحادیه اروپا خارج شود و بسیار بر اجرای این امر اصرار میورزید. او با استفاده از این تکنیک و با شعار رهایی انگلستان توانست در این امر موفق عمل کند. این تکنیک خود سبب خواهد شد تا مخاطبان هم در دایره تفسیرهای سیاسی بلاغی به دام بیفتند و مدام در این چرخه گرفتار باشند.»
لنوی هایدن- دکترای پژوهش سیاسی و استاد پژوهشهای سیاسی کالج سلطنتی لندن