فرصت های درحال ازدست رفتن وسوختن است ،نه آبی مانده است ونه هوایی ،وازهمه مهمتر برنامه ای نیز برای گذر ازاین بحران های فراگیروگسترده تدوین نمی شود . نخستین گام برای حل مشکلات و فراگیر همبستگی ملی است ،پذیرش حقوق اساسی ، وتأمین آزادی های فردی واجتماعی وجلب اعتمادمردم برای گذر از هرمشکلی نخستین گام است . ویژه خواری واختلاس ودخالت درسبک زندگی جامعه فاصله حکومت ومردم را زیاد می کند و راه هرگونه هماهنگی واصلاحی را می بندد. بنزین ارزان وخودرو گران وناوگان فرسوده بلای جان مردم شده است ومهم تر از اینها مدیریت ناتوان وبی برنامه وبرآمده از نظارت استصوابی است که کشوررا فرسوده کرده است .حاکمان در دادن شعار مشتی گره کرده وزبانی تند داشته وبرای بیان درست مشکلات وراه حل مبتنی بر دانش وتجربه دچار لکنت زبان می شوند .
آن قدر در اداره امور ناتوانی از خود نشان داده وآن قدر شایستگان را رانده اند که قدرت تصمیم گیری منطقی را تیز از خود سلب نموده اند .
خرد ورزی وآینده نگری با شعار وهیجان به دست نمی آید .آینده این سرزمین قربانی فهم کوتاه وشعار بلند شده است. این همه بودجه که به نهادهای تبلیغاتی داده شده به کدام نتیجه روشن منجر شده ؟آیا جامعه دین دار تر شده است ؟ آیا پیوستگی وهمبستگی ملی رونق گرفته است ؟ آیا جامعه دیدگاه حاکمیت را باور کرده پذیرفته است ؟
خوب همین پول های بی زبانی را که به آدم های زبان دار می دهید برای بهبود ناوگان فرسوده وهوای آلوده هزینه کنید دریک بازه زمانی مشخص می توان شهرهای بزرگ کشور را دوباره قابل زیستن کرد .!
شهر بی آب وهوا نیاز به بلندگوهای تبلیغاتی وبنرهای رنگارنگ ومدیران کم سواد یقه بسته وپرمدعا ندارد.
مدیران ویژه خوار توان حل هیچ مشکلی را ندارند وتنها با بذل وبخشش های بی حساب وکتاب وبه کار گیری لشکر تبلیغات به ماندن خوبش کمک می کنند ونگرانی از آنجه هست وویرانی های ایجاد شده ندارند .
مردم وحاکمان برای گذر ازبحران، راهی جز پذیرش واقعیت ها وتن دادن به راه حل های دشوار واثر گذار ندارند .