اشاره: محمدجواد ظریف وزیر امور خارجه پیشین جمهوری اسلامی ایران در یادداشتی که در نشریه «فارن پالسی» منتشر شده است با بیان اینکه جنگطلبان از بستن هر پنجرهای برای دیپلماسی سود میبرند و ما باید این فرصت را از آنها بگیریم تا نتوانند پارادایم تهدید مخرب را تثبیت کنند، تاکید کرد: اکنون زمان تغییر پارادایم است. در بخشی از متن یادداشت وزیر امور خارجه پیشین جمهوری اسلامی ایران، آمده است:
ابتکار عمل جسورانه
این دوگانهسازی برای اسرائیل آپارتاید داخلی و درگیری منطقهای دائمی بنیانهای نظم منطقهای و جهانی را تهدید میکند. هرچند دفاع قدرتمند ضروری است اما راهحلی پایدار مستلزم یک ابتکار عمل جسورانه دیپلماتیک و یک تغییر تاریخی برای ایران و منطقه است: گذار از پارادایم عمیقاً ریشهدار تهدید به پارادایم توانمندساز امکان این گذار شامل موارد زیر است: گسترش روابط با همسایگان و کشورهای جنوب جهانی، ایجاد یک مشارکت منطقهای جدید در میان مسلمانان غرب آسیا و از سرگیری گفت وگو با اروپا و ایالات متحده.
آینده ای متفاوت
مدتهاست که کشورهای منطقه در چرخههای تعارض و فرصتهای ازدسترفته گرفتار شدهاند. ساختن آیندهای متفاوت نیازمند بصیرت، شجاعت و تصمیمی آگاهانه برای گسست از جبرگرایی تاریخی است. برای ایران، این تغییر از درون آغاز میشود و به محیط پیرامونیاش تابش مییابد.
ایران با اثبات اینکه طعمهای آسان نیست و در برابر دو متجاوز مسلح به سلاح هستهای میتواند مقاومت کند، این ظرفیت را دارد که این انتقال حیاتی را از رویکردی متمرکز بر مقابله با تهدیدات دائمی به رویکردی معطوف به بهرهبرداری از فرصتها انجام دهد.
این گذار نه تنها امکانپذیر است، بلکه عمیقاً به نفع ایران، منطقه و جامعه جهانی است. تحقق آن مستلزم عزم راسخ داخلی و عدم مداخله خارجی است؛ انگیزه عدم مداخله نه لزوماً اخلاقیات یا حقوق بینالملل بلکه صرفاً منافع ملی است.
*بزرگترین امکان ایران در مردمش نهفته است. هزارههای تاریخ گواه تابآوری خارقالعاده آنان است. متجاوزان خاک ایران را اشغال کردهاند، اما همواره در فرهنگ پایدار ایران جذب شده و هرگز نتوانستهاند ارزشهای خود را بر مردم ایران تحمیل کنند.
رکن حیاتی پارادایم
رکن حیاتی پارادایم فرصت و امکان برای ایران، منطقه پیرامونی آن است. ایران با داشتن مرز با پانزده کشور، در یک چهارراه بینظیر اوراسیایی قرار دارد. مهمتر آنکه، منطقه دارای پیوندهای تاریخی و فرهنگی عمیق و گسستناپذیری است که طی قرنها توسط شاعران، عارفان، فیلسوفان و دانشمندان ایرانی بافته شده است. این پیوندها در برابر تغییر امپراتوریها، تهاجمات و آشوبها پایدار ماندهاند.
استفاده از فرصت ها
اما تنشآفرینیهای اخیر اسرائیل، ادراک جدیدی از آسیبپذیری مشترک در منطقه ایجاد کرده است. اکنون یک پنجره فرصت حیاتی وجود دارد. ایران، همراه با بحرین، مصر، عراق، اردن، کویت، عمان، قطر، عربستان سعودی، سوریه، ترکیه، امارات متحده عربی و یمن و با امکان گسترش به پاکستان، آسیای مرکزی و قفقاز باید از این فرصت استفاده کند. تحت نظارت ملل متحد، میتوانیم میثاق جدیدی با گذار راهبردی از پراکندگی به همافزایی ایجاد کنیم. کریدورهای مشترک انرژی، چارچوبهای قوی عدم اشاعه و همکاری هستهای، همکاری اقتصادی و وحدت فرهنگی میتوانند به پیشران رفاه مشترک تبدیل شوند. از منظر پارادایم فرصت و امکان، ایران و حتی روسیه و ترکیه میتوانند توافق اخیر بین جمهوری آذربایجان و ارمنستان در واشنگتن را نه بهعنوان تهدید، بلکه فرصتی ببینند؛ فرصتی برای احیای پیشنهاد پیشین همکاری ترانزیتی در قفقاز بین ایران، روسیه و ترکیه، به همراه ارمنستان، جمهوری آذربایجان و گرجستان. توافق جدید زمینهای جهانی فراهم میکند که ابتکار منطقهای ما در سال ۲۰۱۹ را امکانپذیرتر و پایدارتر میسازد. همزمان فرصتهای سرمایهگذاری بینظیری برای بخش خصوصی در ایالات متحده و سایر کشورها ایجاد خواهد کرد.
سرگذشت برجام
سرگذشت برجام نماد وعدههای تحققنیافته دیپلماسی است. این توافق در سال ۱۳۹۴ (۲۰۱۵) در سراسر جهان به عنوان پیروزی دیپلماتیک مورد تحسین قرار گرفت اما تصمیم ترامپ برای خروج از توافق سه سال بعد، بهطور عمیقی اعتقاد به دیپلماسی را در داخل ایران خدشهدار کرد. فراتر از تحریمهای خردکننده، اقدام اخیر اروپا برای فعالسازی سازوکار حل اختلاف برجام در میانه حملات اسراییل به تاسیسات ایران، بهشدت ریاکارانه است.
اروپا بهطور سیستماتیک به مدت هفت سال از انجام تعهدات خود در چارچوب برجام و قطعنامههای شورای امنیت ملل متحد قصور کرد. معامله اصلی عادیسازی روابط اقتصادی در ازای پایبندی تائیدشده هستهای زمانی درهم شکست که ایالات متحده از برجام خارج شد و ناتوانی و یا بیرغبتی اروپا به اجرای تعهداتش حتی در سازوکارهای اقتصادی ابتدایی مانند سازوکار پیشنهادی خود موسوم به اینستکس ابزاری برای دور زدن تحریمهای آمریکا ثابت شد.
ابزار دیپلماسی
با توجه به این سابقه تلخ تاریخی، متقاعد کردن مردم و دولت ایران به دیپلماسی به عنوان یک امکان و فرصت چالشی بزرگ خواهد بود. اما گزینه جایگزین مسیر جنگهای بیپایان بیتردید منجر به فروپاشی نظم منطقهای، افراطگرایی فزاینده و هرجومرجی میشود که غرب آسیا و فراتر از آن را دربرخواهد گرفت. این مسیر خطر غرق شدن ایالات متحده و غرب در باتلاقی با ابعادی تاریخی را در پی دارد.
گفتگوی چندوجهی
ایالات متحده و اروپا و نه فقط ایران دارای منافع وجودی در تشویق تغییر پارادایم مورد بحث هستند. آنها با انتخاب جنگ در میانه مذاکرات، عملاً در دیپلماسی را بهروی خود بستهاند. اکنون بار مسئولیت تغییر مسیر بر دوش آنهاست، اگر انتظار پاسخ متقابل از سوی ایران را دارند. ایران نیز با مشارکت در یک گفت وگوی چندوجهی، آیندهنگر و نتیجهمحور، منافع زیادی بهدست میآورد – و مصائب عظیمی را دفع میکند. مسیر پیش رو میتواند شامل ایجاد یک شبکه منطقهای برای عدم اشاعه و همکاری هستهای صلحآمیز (طرح مناره)، احتمالاً همراه با یک توافق عدم تجاوز بین ایران و آمریکا باشد. ما نمیتوانیم گذشته را نادیده بگیریم، و نباید از آموختن از آن دست بکشیم. اما باید از زندانی شدن در شکستهای گذشته خودداری کنیم. در غیر این صورت، خود را محکوم به تکرار حلقه بیپایان فجایع میکنیم. جنگافروزان با بستن هر پنجرهای بهروی دیپلماسی رشد میکنند. ما باید فرصت را برای تحکیم پارادایم مخرب تهدید و خاموش کردن امید از آنها بگیریم. زمان انتخاب اکنون فرا رسیده است. انتخاب برای ایران، منطقه و قدرتهای جهانی روشن است: تکرار فاجعهبار گذشته، یا شجاعت ساختن مشترک آینده. اکنون زمان تغییر پارادایم است.