این درحالی است که اقتصاد ایران تا پایان دولت خاتمی در سال 1384 از ترکیه و عربستان و صنعت خودروسازی اش از کره و چین جلوتر بود، اما سیاست های غلط اقتصادی، تداوم تخاصم میان ایران و غرب به ویژه آمریکا و شعار نابودی اسراییل باعث شد تا اقتصاد در تله سیاست بیوفتد و زندگی مردم را تباه کند.
وضع به گونه ای شده که بانیان وضع موجود اکنون معترض شده و حرف هایی می زنند که تاکنون عکس آن را گفته اند.
*محمدرضا باهنر یکی از بازیگرانی که دستی در حکومت داشته و دارد و در قلع و قمع تحول خواهان ید طولایی دارد گفته:« ۸۵ درصد مردم می خواهند زندگی کنند و نمی توانند مثل حزب اللهی ها فکر کنند و بعضیها میگویند شورای نگهبان پیامبر را هم شاید رد صلاحیت کند»
* آمار ها نشان می دهد که حدود 30 میلیون ایرانی جزو فقرا هستند، یعنی از هر سه ایرانی یک نفر فقیر است.
*براساس آمار سالانه هفتاد هزار ایرانی بر اثر آلودگی هوا و تصادفات کشته می شوند که این آمار نسبت به کشور های مشابه بیشتر است. متاسفنه سیاست گذاری ها و نگاه ایدئولوژیک به مسائل باعث شده تا داشتن زندگی خوب به مخاطره بیوفتد و مردم با مشکلات معیشتی دست و پنجه نرم کنند، کمبود آب ، کمبود برق و ... جسم و روان ایرانی ها را می آزارد.
کسانی که در گذشته و حال همسایگان ایران را دیده اند می گویند مردم در این کشورها به جز روسیه که با اوکراین درگیر است زندگی خوب توام با آرامش و امید به آینده دارند. چرا ما چنین شدیم، چرا ما مثل دیگران نیستیم؟ آیا وقتی وضع این چنین است وقت آن نرسیده پارادایم به شیفت پارادایم تغییر کند تا مردم طعم زندگی خوب را بچشند؟