به مناسبت بیستمین سالگرد انتشار رمان «هرگز رهایم مکن»، کازوئو ایشیگورو نویسنده برنده جایزه نوبل درباره نقش نویسنده در دنیای پسا-حقیقت صحبت میکند و اینکه چرا خود را «نویسندهای بزرگ از نظر سبک نثر» نمیداند.
به گزارش ایسنا، نشریه گاردین در بیستمین سالگرد انتشار رمان «هرگز رهایم مکن» در آپارتمان «کازوئو ایشیگورو» واقع در مرکز لندن با این نویسنده که اکنون ۷۰ سال دارد و نشان نوبل ادبیات و لقب شوالیه را دریافت کرده گفتوگویی انجام داده و گزارشی آماده کرده که در ادامه بخشی از این گزارش را میخوانیم.
توجه به جزئیات، حتی جزئیات پیشپاافتاده، در تمام آثار «ایشیگورو» دیده میشود. از رمان «تسلیناپذیر» گرفته تا «بازمانده روز»، «ایشیگورو» خالق برخی از ماندگارترین داستانهای ۴۰ سال اخیر است. اما شاید هیچکدام از آثار او بهاندازه رمان ششمش یعنی رمان «هرگز رهایم مکن»، محبوب نباشد. این رمان بیش از دیگر کتابهایش فروش داشته و هم به فیلمی مطرح و همچنین به نمایشنامهای موفق تبدیل شده است.
این کتاب ۲۰ سال پس از انتشار، همچنان مخاطبان جدیدی پیدا میکند و به گفته نویسنده، نقطه شروعی برای مسیر فکری و مفهومیای بوده که در آثار بعدیاش یعنی «غول مدفون»(۲۰۱۵) و «کلارا و خورشید»(۲۰۲۱) ادامه پیدا کرده است. «ایشیگورو» معتقد است که این سه اثر حول یک واقعیت بنیادین و اجتنابناپذیر میگردند: اینکه همه ما روزی خواهیم مرد، اما ناچاریم طوری زندگی کنیم که گویی اینگونه نیست.
ایشیگورو در مورد تغییرات ادبی از دهه ۱۹۹۰ به بعد صحبت کرد، زمانی که مرزهای میان ادبیات جدی و ژانرهای علمیتخیلی و فانتزی کمتر شد. او از نویسندگانی چون «دیوید میچل» و «الکس گارلند» نام برد که این تغییرات را پذیرفتند. او همچنین از تأثیر موسیقی و سینما بر کارهایش میگوید و از باب دیلن، استنلی کوبریک و مایلز دیویس به عنوان الگوهایی نام برد که سبکهای مختلف را تجربه کردهاند.
ایشیگورو اذعان دارد که او به خاطر قدرت احساسی آثارش مورد ستایش قرار گرفته، اما اکنون نسبت به این قدرت تردید دارد. او هشدار میدهد که در عصر پسا-حقیقت، جایی که سیاستمداران و رسانهها میتوانند احساسات مردم را دستکاری کنند، نویسندگان نیز مسئولیت اخلاقی دارند. او معتقد است که هوش مصنوعی به زودی قادر خواهد شد احساسات را بهطور هدفمند تحریک کند و این میتواند تهدیدی برای حقیقت و هنر باشد.
«ایشیگورو» درباره مسئولیتهایش به عنوان یک نویسنده نیز صحبت کرد. «من نسبت به قدرت برانگیختن احساسات در خوانندگان محتاطتر شدهام و این همان تواناییای است که اگر بخواهید آن را یک استعداد بدانید، به خاطرش مورد تحسین قرار گرفتهام؛ در واقع، در متن تقدیرنامه جایزه نوبل، عبارتی شبیه به «احساساتی قدرتمند» آمده است. در بیشتر دوران نویسندگیام، این همان دلیلی بود که شغل خود را با آن توجیه میکردم. میگفتم که از من انتظار نداشته باشید چیز زیادی درباره تاریخ یاد بگیرید؛ برای این کار به یک تاریخنگار مراجعه کنید. اما یک رماننویس میتواند بُعد احساسی را ارائه دهد؛ ما نوعی حقیقت احساسی را عرضه میکنیم که در متون غیرداستانی، حتی اگر با دقتی وسواسگونه تحقیق و مستند شده باشند، وجود ندارد.» اما در چند سال گذشته، او به طور فزایندهای نگران بُعد تاریکتر تحریک احساسات شدید در افراد شده است. او میگوید: «در دوران پسا-حقیقتِ ترامپ، شاهد حملات بیوقفهای به رسانههای خبری معتبر هستیم. این فقط به ترامپ محدود نمیشود؛ یک فضای کلی ایجاد شده که در آن، صرفنظر از شواهد، اگر چیزی را دوست نداشته باشید، میتوانید برای خودتان نوعی حقیقت احساسیِ جایگزین مدعی شوید. جایگاه چیزی که ممکن است حقیقت باشد، اخیراً بهشدت مبهم شده است. بنابراین، به نظرم این قدرت برای ایجاد احساسات در مردم و خلق حقایق احساسیِ ظاهری، چیزی عجیب و نگرانکننده است.» او معتقد است که این وضعیت تنها با قدرت فزاینده هوش مصنوعی تشدید خواهد شد. «هوش مصنوعی در دستکاری احساسات بسیار ماهر خواهد شد. فکر میکنم ما در آستانه این تحول هستیم. او ادامه میدهد: «این مسئله باعث شده که روزبهروز احساس ناراحتی بیشتری داشته باشم، چون من را نه بهخاطر سبک فوقالعادهام ستودهاند، و نه به این دلیل که در داستانهایم بیعدالتیهای بزرگ دنیا را افشا کردهام. معمولاً از من بهخاطر نوشتن چیزهایی که مردم را به گریه میاندازد، تقدیر شده است.» سپس با خنده اضافه میکند: «برای همین به من جایزه نوبل دادند.»