فریماه فرجامی در تمام سالهای حضورش در سینما با صفاتی ویژه یاد میشد از جمله نخستین ستاره سینمای ایران پس از انقلاب؛ ولی یکی از متفاوتترین تعریفها را زندهیاد امین تارخ از او داشت. او فریماه فرجامی را با سوفیا لورن و اینگرید برگمن مقایسه میکرد، در عین حال تاکید داشت سینما قدر فریماه فرجامی را دریافت نکرد و ای کاش این بازیگر زبان به اعتراض باز میکرد.
امین تارخ: فریماه فرجامی میتوانست ملکه سینمای ایران باشد
در آن شب که برنامه به همت گروه اجرایی نمایش «فصل شکار بادباکها» به کارگردانی جلال تهرانی برپا شد، امین تارخ در تقدیر از مقام هنری فریما فرجامی روزهایی را یادآور شد که فریماه فرجامی را کامل نمیشناخت.
آنچه فریما فرجامی در دنیای بازیگری از خود بر جای گذاشت همانی بود که ما در فیلمهای «سرب» و «مادر» دیدیم. به اعتقاد من باید این بازیگر را با بزرگانی چون اینگرید برگمن و سوفیا لورن مقایسه کرد که علاوه بر زیبایی مولفههای هنری بسیار ارزشمندی دارد که میتوانیم در مقام این مقایسه قرار بگیریم. فریماه فرجامی هنرمندی بود که هرگز در دوران بازیگری خود از زیبایی خود استفاده نکرد. او در دنیای سینما از تمرکز، مهربانی و صداقت خود بهره گرفت. من افتخار داشتم که در فیلمهای «مادر» و «سرب» با او همبازی باشم و به وضوح این مولفههای ارزشمند را در او مشاهده کردم. فرجامی زمانی در فیلم «سرب» بازی کرد که ما با برهوتی از بیبازیگری در سینما روبهرو بودیم. او در این شرایط میتوانست تبدیل به ملکه سینمای ایران شود و هر شرطی را برای حضور در یک اثر سینمایی اعمال کند اما او سرش را تراشید و گفت زیبایی مهم نیست. او هوش سرشاری داشت که توانست با این هوش، بازیگری را از زندگی جدا کند و اتفاقا همین موضوع بود که ماندگاریاش در سینما را ثبت کرد. بنابراین از همین روست که فرجامی را میتوان با سوفیا لورن و اینگرید برگمن مقایسه کرد.»
تارخ تاکید داشت: «اگر بخواهم منتی سر سینما بگذارم باید بگویم فریماه فرجامی حق واقعی خود را از سینما نگرفت و این منت بزرگی روی سینماست. البته شاید این سینما بود که حق خود را از فریماه فرجامی نگرفت. سینما قدر فریماه فرجامی را دریافت نکرد، موضوعی که دیگر برای فهم این مطلب دیر شده و ما کاری را نمیتوانیم انجام بدهیم و ای کاش او زبان به اعتراض باز میکرد و حرفهای بیشتری میزد.
داودنژاد: فریماه فرجامی
مرا از زمین بلند کرد
در بخشی دیگر از این مراسم، علیرضا داودنژاد کارگردان سینما هم گفته بود: بعد از زمانی که در سینما کار میکردم و با فریماه فرجامی هم در دانشکده آشنا شده بودم، فیلمنامه «بیپناه» را نوشتم و فریماه که پخته و همچنان زیبا ولی پژمردهتر شده بود آمد. به او گفتم بیشتر مراقب خودش باشد و البته ساخت فیلم را هم شروع کردیم تا اینکه من یک خواهر خیلی عزیزی داشتم که خبر آمد تصادف کرده و کار ما برای مراسم او تعطیل شد. حال آن روزهای من خیلی بد بود ولی فریماه آمد و مرا از روی زمین بلند کرد تا کارم را تمام کنم و ساخته شدن و موفقیت آن فیلم را مدیون فریماه فرجامی عزیز هستم.
فریماه فرجامی میگفت: «انقلاب شد فکر کردم باید اینجا بمانم فکر میکردم اگر بمانم، نه به خاطر سینما و تئاتری که هنوز شروع نکرده بودم، در امور سهمی خواهم داشت. فکر میکردم باید کاری را شروع کنم و دقیقا هم نمیدانستم چه کاری را فقط میدانستم که باید بمانم...»