ترجمه مرتضی مجدفر: هایکو (Haiku) «شعری کوتاه است و معمولاً تصویری از طبیعت را در ذهن خواننده خلق میکند».
هایکو، بنا به قولی، بعد از اشعار 5 و 7 هجایی ترکی باستان، کوتاهترین شعر جهان محسوب میشود و تاریخچۀ ظهورش به ژاپن و قرن ۱۶ میلادی برمیگردد. این سبک شعری با تکیه بر فصلها و نشانههای خود، تصاویری شگفتانگیز خلق میکند.
قالب شعری هایکو از به هم پیوستن ۱۷ هجا بهصورت ۵-۷-۵ شکل گرفته است. هایکوها دارای کیگُو (Kigo) یا فصلواژهها و کایرهجی (Kireji) یا برشواژهها هستند.
هایکو در طول زمان به زبانهای مختلف دنیا ترجمه شده و سایر ملل دنیا هم با توجه به فرهنگشان با آن ارتباط برقرار کردهاند و قطعات متعددی را بدین سبک سرودهاند. این اشعار ساده و بیتکلف، درک زیبایی از هستی و فضای پیرامون را ترسیم میکنند که برای هر شخص، معانی متفاوتی را به ذهن متبادر میسازد.
به همین دلیل، قافیهپردازی در آن دیده نمیشود تا سادگی این سبک بکر بماند و معنایاش برای همه، بدون پیچیدگی، قابل تفسیر باشد.
گاهی این اشعار حس یک ایهام بزرگ را همراهشان دارد و همین امر، شاعرانگی و زیبایی ادبی این سبک را دوچندان میکند. هایکو آغاز و پایانی را به شیوه پند و اندرز دنبال نمیکند و سعی میکند زندگی را فراتر از تصور در زمان حال بیافریند.
معمولاً معنای پنهان در هر قطعه خواننده را به دنیایی سرشار از تخیل، رنگها و فصلها هدایت میکند و شاید یکی از دلایل محبوبیت این سبک، همین سادگی و تصویرگری آن باشد. علاوه بر این طبیعت در هایکو، جایگاهی والا دارد، به طوری که در هایکوهای شاعران متعدد ژاپنی، آلبالو، غنچههای گیلاس، شکوفههای زردآلو، آب جاری در رودخانه، برف نیمه شب و... به وفور دیده میشود.
چند شمارهای است نمونههایی از هایکوهای بزرگترین هایکوسرای ژاپنی ماتسوئو باشو یا باسیو را ارائه دادهایم. این شماره هم چند هایکو را در پی میآوریم.
۱
حتماً شکوفه خواهد زد
گل صورتی خستهای که
به تمامی بر خاک نقش زده است.
۲
ابرها با باران آغشته شدند
تنها در دامنۀ کوه، در قلۀ کوه
به سفیدی میزند قلۀ کوه«فودزی»!
۳
محصول پاییز جوانه زد
پناهگاهی بیهمتا برای کاهن
اوبهای در میان استخر.
۴
دعا کن برای رسیدن روزهای زیبای پیشرو
و در زمستان شبیه درخت زردآلو شو
با قلب خود.
۵
برف، برف، برف
اما مثل این که امسال
ماه برای آخرین بار بدر شده است.
6
شاخۀ بلوط را میسوزانم
دستمالم را خشک میکنم در اجاق
باد سرد زمستانی در راه است.
۷
فینکنان تمیز میکنند دماغهایشان را
صدای روستای مادری!
زردآلوها غنچه میدهند.
۷
شکوفه زدند شفتالوها
و به دنبال آنها، امسال
دیده شد نخستین آلبالوها.
۸
مهمان شدم بر شکوفههای آلبالو
نه کم، نه زیاد
به درازنای بیست روز خوشبخت!
۹
خداحافظ غنچههای آلبالو
درود بر شما به خاطر استقبال توأم با تبسمتان
نیکوکار و دلگشاد بودید، تشکر از شما.
۱۰
زیر سایۀ غنچههای آلبالو
گویی قهرمان یک اثر اساطیری بودم
شب دراز کشیدم و خوابیدم.
۱۱
آلبالوها غنچه زدند!
سپیدهدم به سپیدی میزند مثل هر وقت
در آن جا، از پشت کوههای دوردست...
۱۲
تنها یک نفر هست که هنوز غرق نشده است
در مه به پا خواسته از باران بهاری:
پلی که بر روی رودخانۀ «ستا» زده شده است.
۱۳
هنوز هم سوسو میزند در چشمانم
آلبالوهای کوهی... و خط آتشین میاندازد بر آنها
کرمهای شبتاب روی رودخانه.
۱۴
وقتی در تاریکی شمع میافروختی
درست مانند آن بود که
آذرخشی در دستانت گرفته بودی.
۱۵
چقدر باسرعت میپرد ماه!
آویزان شدهاند قطرههای باران
در شاخههای یخ زده.
۱۶
فقط برای یک شب، لااقل برای یک شب
به آغوش بگیرید این سگ بیخانمان را
ای بوتههای خاکی به گل نشسته.
۱۷
با غرور گام برمیدارد
در مزرعۀ غلات، قورباغه
پاییز به ده آمده است.
۱۸
از آرد کردن برنج
دست نگه داشته است یک آن روستایی
دارد ماه را مینگرد.
۱۹
عید کدر گذشت
عصرها هنوز هم سیاهی مطلق است
و صدای جیرجیرکها میآید.
۲۰
برگهای پژمرده شده در استخر خشکیده.
با بیصبری تمام
منتظر طلوع ماهند روستائیان.
۲۱
در سیاهی از خاک سربرمیآورند دوباره
گلهای صورتی بیجان
بعد از کتک سیری که از باران نیسان خوردهاند.