دانیل لاریسون- تحلیلگر روابط بین املل
مهم نیست چه کسی در انتخابات ریاست جمهوری ماه آینده ایالات متحده پیروز میشود. به نظر میرسد سیاست این کشور در قبال ایران به شدت خصمانه و تقابل آمیز باقی بماند. بحث سیاست ایران در واشنگتن، مانند آنچه که هست، کاملاً بر روی اعمال همان حربه ورشکسته تحریمها، تهدیدها و اقدام نظامی متمرکز است. بحث جدی برای کاهش تنش یا از سرگیری مذاکرات در سال جدید وجود ندارد. تداوم این اجماع جنگطلبانه شکست خورده برای آمریکا، ایران و کل منطقه خطرناک است و باید پایان یابد.
اجماع جنگ طلبانه شکست خورده دو حزبی در مورد ایران، راهها را برای حل مسالمت آمیز اختلافات میبندد و مسیر را برای جنگهای غیرضروری هموار میکند. این اجماع، تشدید تنش را به عنوان راه حلی برای هر بحران جدید میپذیرد و دیپلماسی را ساده لوحانه و بی فایده قلمداد میکند. این همان تفکر ورشکسته و منسوخ شدهای است که حداقل در سی سال گذشته بر سیاست خارجی آمریکا در منطقه مسلط بوده است و به همین دلیل است که سیاست آمریکا در قبال ایران همچنان مخرب و خطرناک است. ما شدیداً به ایدههای جدید و متفاوت سیاسی نیاز داریم.
متأسفانه هر دو نامزد ریاست جمهوری راضی هستند تا آمریکا را در مسیر برخورد با ایران نگه دارند و این بدان معناست که آمریکا حداقل تا چهار سال دیگر در همان سیاست خارجی پوسیده در خاورمیانه گرفتار خواهد ماند. دونالد ترامپ اخیراً از حمله اسرائیل به تاسیسات هستهای ایران حمایت کرده است . در جریان مناظره معاون رئیس جمهور، سناتور ونس گفت از هر کاری که اسرائیل بخواهد حمایت خواهد کرد. از طرف دموکراتها، معاون رئیس جمهور هریس در پاسخ به سوالی در مصاحبهاش با 60 دقیقه به طرز عجیبی ادعا کرد که ایران «بزرگترین دشمن» آمریکا است. هریس تاکید کرد ایران یک کاندیدای «مشخص» برای بزرگترین دشمن است، زیرا دولتش «خون آمریکا را بر دستان خود دارد».
پاسخ هریس مبنی بر اینکه ایران بزرگترین دشمن ایالات متحده است در ظاهر پوچ است. ایران هیچگاه به این اندازه تهدیدی برای منافع آمریکا نبوده است و توانایی تهدید مستقیم آمریکا را ندارد. تندروها چندین دهه است که در مورد قدرت و جاه طلبی های دولت ایران اغراق میکنند تا مداخله بی وقفه آمریکا در منطقه را توجیه کنند، اما این چیزی جز تبلیغات نیست. شاید معاون رئیسجمهور این را برای خوش آیند تندروها گفته باشد، یا شاید او معتقد است که این درست است، اما در هر صورت این نشان میدهد که سیاست ایران در دولت هریس به همان اندازه بد و احتمالاً بدتر از بایدن خواهد بود.
آمریکا در حال حاضر فرصت را برای بازگشایی مذاکرات دیپلماتیک با ایران از دست داده است. پس از انتخاب رئیس جمهور اصلاح طلب خود، مسعود پزشکیان، دولت ایران تمایل خود را برای مذاکره درباره یک توافقنامه جدید منع اشاعه هستهای نشان داده است. پزشکیان مبارزات انتخاباتی خود را از سکوی تعامل دیپلماتیک و پیگیری رفع تحریمها آغاز کرد و پیروز شد و سرانجام از سوی رهبر چراغ سبز دریافت کرد. مشکل اینجاست که پزشکیان هیچ شریک مذاکرهای معتبری در واشنگتن یا هیچ پایتخت غربی دیگری ندارد. اگر ایالات متحده از این گشایش برای یافتن مصالحه استفاده نکند، ممکن است تا سالها فرصت دیگری به دست نیاورد.
واضح است که سیاست آمریکا در قبال ایران نیاز به بازنگری کامل دارد. احیای مذاکرات هستهای آغاز خوبی برای برقراری روابط بهتر ایران و آمریکا خواهد بود، اما اگر قرار است بهبودی واقعی در روابط پایدار حاصل شود، دیپلماسی آمریکا با ایران نمیتواند به موضوع هستهای محدود شود. یک توافقنامه جدید منع اشاعه میتواند راه را برای روابط تجاری و دیپلماتیک نزدیکتر باز کند و ایالات متحده و ایران باید بر این پایه برای ایجاد یک رابطه سازنده دوجانبه بنا کنند. عدم وجود روابط دیپلماتیک عادی بین کشورهای ما برای چهل و پنج سال برای هر دو مضر بوده است. برای اصلاح وضعیت خیلی دیر شده است.
ایالات متحده روابط خود را با سایر کشورهایی که در جنگهای بزرگ با تلفات بسیار بیشتر بودهاند، بهبود بخشیده است. ایالات متحده روابط خود را با همان دولت ویتنام که ربع قرن قبل به شدت با آن جنگیده بود عادی کرد. هیچ دلیل قانعکنندهای وجود ندارد که چرا دشمنی گذشته ایران و آمریکا باید پس از تقریباً نیم قرن ادامه یابد. اگر دولت ایران دستانش به خون آمریکاییها آغشته است، دولت آمریکا نیز مسئول ریختن خون بیشتر ایران در زمان حمایتش از حمله صدام حسین به ایران، سرنگونی هواپیمای مسافربری پرواز 655 ایران ایر، جنگ نفتکش ها و دههها تحریم فلج کننده است. به جای پرداختن به آسیبهایی که آمریکا و ایران به یکدیگر وارد کردهاند، سیاستگذاران آمریکایی باید عاقلانه روی دفن این خاطرات و برقراری روابط عادی کار کنند.
منبع: تارنمای آنتی وار
ترجمه سید علی اصغر شهدی