ستاره صبح-آمارهای رسمی سازمان ملل نشان میدهد ایران پیش از انقلاب در میان پنج کشور آخر دنیا از لحاظ مهاجرت قرار داشته، در حالی که از سال 57 به بعد به شکل باورناپذیری به صدر جدول رسیده است. در این بین حجم خروج نخبگان از کشور نیز قابلتأمل است. طبق آمار صندوق بینالمللی پول، ایران از نظر فرار مغزها در بین ۹۱ کشور جهان مقام اول را ازآنِ خود کرده است، اما نکته حائز اهمیت و مغفول این است که مهاجرت تنها محدود به نخبگان نیست و متأسفانه به دیگر اقشار جامعه نیز سرایت کرده است. هماکنون فعالان اقتصادی، اجتماعی، هنرمندان، کارگران و... جزو مهاجرت کنندگان به شمار میروند. به نظر میآید در شرایط زیستی جامعه اتفاقی افتاده که فضای زیست و تنفس را نهتنها برای نخبگان، بلکه دیگر اقشار جامعه تنگ کرده است. به همین دلیل موضوع مهاجرت عمیقتر از این است که بگوییم برای نخبگان اهمیت قائل نیستیم و فضا نمیدهیم. یکی از نکات عجیب و البته دردناک این است زمانی که به خیل عظیم مهاجران جنگزده از سوریه و عراق به کشورهای اروپایی نگاه میکنیم، شهروندان ایرانی نیز در میان آنها حضور دارند، در حالی که ایران امنترین کشور منطقه به حساب میآید. به عقیده نویسنده باید یک ریشهیابی دقیق صورت گیرد؛ چراکه نمیتوان تنها دولتها را در این امر دخیل و مقصر دانست. در ارتباط با مهاجرت نخبگان اصلیترین دلیل به ساختاری بازمیگردد که نمیتواند ظرفیتهای نخبگان را شناسایی کرده و نیازهای آنان را درک کند. برای نمونه مادامی که «رانت» در ساختارهای کشور حکمفرمایی میکند چگونه میتوان از نخبگان انتظار داشت که برای خود جایگاهی در کشور قائل شوند؟ نخبگان بهواسطه هوش بالای خود، دردهای جامعه را زودتر حس میکنند و به جهت ذکاوتی که در درک شرایط دارند، بهتر و بهینهتر میتوانند به راهحل مشکلات دست یابند؛ بنابراین تنها شایستهسالاری میتواند از ظرفیت این افراد استفاده کند.