وقتی ناصرالدینشاه برای سر کشی به دارالفنون رفته بود از شاگردی میپرسد: بلجیک(بلژیک)کجاست؟آن شاگرد هم وضع جغرافیایی بلژیک را بهخوبی جواب میدهد .شاه باخشم دارالفنون را ترک میکند و به قصر سلطنتی برمیگردد. مدیر آن روز مدرسه دارالفنون که انتظار تشویق و تقدیر داشته از این حالت شاه تعجب میکند و بهزحمت خود را به شاه رسانده و علت خشم او را میپرسد، شاه جواب میدهد : اگر اینها دانستند بلجیک کجاست سوار من و تو میشوند!» (ص۸۱)
بهتازگی یکی از دوستان از تزریق 15 هزار هیئت علمی جدید به دانشگاه های سراسر اظهار نگرانی میکرد به او توصیه کردم نگران نباشد چون کالبد دانشگاهها بر اساس خرد و عقلانیت است نه چیز دیگر. بدون تردید این 15 هزار هیئتعلمی تزریقی هم بهصف منتقدان به بیعدالتی خواهند پیوست!
در 100 سال اخیر فریاد اعتراض دانشگاهیان به استعمار نو و سلطه بیگانه و جهالت حاکمیت با وقایعی مثل ۱۶آذر، همواره در طول تاریخ دانشگاهها بلند بوده و هست. حتی اگر مداحان جای اعضای هیئت علمی را بگیرند!
دکتر مجتهدی بنیانگذار دبیرستان البرز، دانشگاه امیرکبیر و دانشگاه صنعتی شریف در خاطرات خود میگوید: «شاه مرا احضار کرد و دستور داد دانشگاهی تأسیس کنم که در عرصه علمی و سیاسی شاخ دانشگاه تهران را بشکند! و من دانشگاه صنعتی آریامهر را تأسیس کردم که با حضور شاه و فرح افتتاح شد، ولی چندی نگذشت که این دانشگاه هم مثل دانشگاه تهران، فریاد اعتراض به بیعدالتی و نبود آزادیاش بلند شد. بهطوریکه نیروهای امنیتی شاه به این نتیجه رسیدند که راه چاره تبعید این دانشگاه به اطراف اصفهان، در بین دو کوه شاهینشهر است تا صدای اعتراض در دل این کوهها مدفون شود ولی تقدیر باعث شد، فریاد دانشجویان این دانشگاه هم شنیده شود!
وضعیت امروز جامعه ما بهگونهای است که عدهای اگر نفوذی سازمانهای جاسوسی نباشند، افراد بیخردی هستند که ارق ایرانی ندارند و به همین دلیل عملکرد آنها باعث دینگریزی شده است. مردم در پاسخ به تذکرات اخلاقی و انسانی میگویند :«ما اقلیت دیندار نیستیم ،اکثریت هستیم!»
اگر مأمورین گشت ارشاد به درخواست مهسا امینی توجه میکردند و او را سوار ون نمیکردند یا مادری که التماس میکرد او را همراه دختر مریض قلبی اش سوار ون میکردند، اعتراضات تلخ نیمه دوم سال 1401 رخ نمیداد!
آنان که معتقد به خالصسازی هستند باید بیخردها و نیروهای نفوذی بیگانه را که به قول وزیر اطلاعات پیشین در سیستم نفوذ کردند پاکسازی کنند، نه فشار و حذف استادان دانشمند را که با تلاش علمی خود بر عزت و عظمت ایران عزیز میافزایند.
این نوشتار را با شعر فردوسی پاکزاد پایان میدهم:
خرد گر سخن برگزیده همی
همان را گزیند که بیند همی
توانا بود هرکه دانا بود
ز دانش دل پیر برنا بود